باب و آئین بابی

جانشینی یا رهبری میرزا ی حیی ازل با همه محدودیتهای خود در توقیع وصیت مورد بحث قرار گرفته است اما پیام این توقیع درست عکس برداشت ازلیه بوده و در واقع با برداشت بهائی است: اولاً در این توقیع باب به میرزا یحیی ازل دستور می دهد که برای فهم مفاهیم دینی و مقصود و معنای نوشته های باب از سید حسین یزدی کاتب وحی استفسار کند و بیاموزد. بدین ترتیب باب به میرزا یحیی ازل تأکید می نمای د که وی به تنهایی قادر به درک مراد الهی نیست. با شهادت سید حسین یزدی در سال ( نهم ۱۲۶۹ ) نیز این مطلب جاودانه می شود. همه این مطالب تذکری است به میرزا یحیی ازل که نباید به فهم خود از آثار باب مطمئن و یا مغرور شود. عین بیان این است:

منطبق

من کان عند ربک قد علّ مناه جواهر العلم و ا ل ةحکم فاستنبئی عنه . (توقیع وصیت)

و انّ

دوم آنکه توقیع آن در با ، ب به میرزا یحیی ازل دستور می ده د که در غیبت عنصری باب آنچ ه را که از آثار باب که خداوند بر قلب افق ابهی " به زندگی ادامه خواه د داد و در نتیجه میرزا یحیی باید به افق ابهی توجه نماید. بر طبق بهائیان این مطلب به این معناست که باب به ش کلی باطنی در وجود بهاء حضور می یابد و میرزا یحیی ازل موظف بر توجه به بهاء الله است : القاء می کند تلاوت نمای د و آنگاه بلا فاصله مؤکد می سازد که باب پس از شهادت " در ،ش

وی

اذا انقطع عن ذلک العرش تتلون ایات ربّ ک ما یلقی الله علی فؤادک... و اشهد بانّ نی انا حیّ فی الافق الابهی. (توقیع وصیت)

خودت را آشکار فرمود در آنصورت آن

می نویسد که اگر خداوند در ایام تو "مثل"

سوم آنکه باب خطاب به میرزا یحیی ازل

شخص

دیگر است که از نزد خداوند وارث امر می گردد. ولی اگر خداوند او را آشکار نفرمود بدان که خدا نخواسته است که خودش را بتو بشناساند. در آنصورت باید همه بابیان امر را بخدا تفویض نمایند و میرزا یح یی نیز باید همه بابیان را به مرجعیت شهداء فرا بخواند، شهدایی که از امر پروردگار پیروی کنند. این گفتار باب بسیار حیرت انگیز است چرا که باب بصراحت اعلان می کنند که رهبری میزا یحیی صرفاً یک رهبری اسمی است و در واقع در هر حال او باید رهبری را به دیگران بسپارد بدون آنکه در عمل مرجعیتی داشته باشد. به عبارت دیگر بحث توقیع وص یت در واقع نفی وصایت اوست. عین بیان باب این است: فان یظهر الله فی ایامک بمثلک ، هذا ما یورثن الامر من عند الله الواحد الوحید. فان لم یظهر فایقن بانّ الله ما اراد ان یعرّ ف نفسه فلتفوّ الله ربکم و رب العالمین جمیعاً و أمر بالشهداء اللذین هم یتّ بعون فی امر ربهم و هم عن حدود الله لا یتجاوزون.

ضن الامر الی

(توقیع وصیت)

مثل یحیی ازل می کن د که غایب و پنهان است ، کسی که شاید خود را به میرزا یحیی ازل بشناساند و

باب سخن از

در این

کسی

گفته،

شاید هم اراده کند که پنهان بماند. در صورت اول ، رهبری جامعه بابی بر عهده آن دیگر است، و در صورت دوم باید میرزا یحیی امر را بخدا تفویض کرده و رهبری بابیان را به عهده شهدای بابی بسپارد. اما این مطلب در واقع اشا ره ای است به بیان باب در مور د ظهور دو آیت الهی در سال ششم آ ئ ین بابی که یکی ظاهر و دیگری غایب و پنهان خواهد بود. اولی را یحیای نبی و دومی را حسین ابن علی می خواند.

فرد

نویسد

این بیان چند بار در آثار باب تکرار شده است. در کتاب پنج شأن که آخرین اثر عمده باب است وی خطاب به عظیم می چنین

می ظاهر گردد، یکی یحیای نبی و

دو آیت و نشانه از طرف خدا

که در سال ششم و قبل از بلوغ نطفه بیان در سال تسع (سال )، نهم

دیگر حسین ابن علی. در همین ذکر میرزا یحیی ازل شده و از او تجلیل شده است. آنگاه باب به عظیم دستور می د هند که چون آیت دیگر یعنی حسین ابن علی پنهان است باید که عظیم بکوشد تا او را کشف و شناسایی نماید. از این جهت معلوم می شود که در توقیع وصیت، منظور از "مثل" یحیی همان حسین ابن علی است. باب می

مکرراً

اثر

که اگر خداوند در ایام میرزا یحیی ازل مثل او را آشکار فرمود د ر انصورت این شخص دیگر یعنی حسین ابن علی است که وارث امر و رهبر جامعه خواهد بود، یعنی همان آیت دیگر که در سال ششم بزرگترین نشانه خداست اما به اراده الهی خود را حتی به میرزا یحیی ازل نیز آشکار نمی کند. این آیت دیگر به باور بهائیان بهاءالله است که اسمش حسین است و در واقع رهبر راستین آیین بابی است و اگر خودش را معرفی کند باید اسماً هم جانشین باب باشد و اگر خودش را پنهان نگاهداشت در آ نصورت اگر چه وی رهبر راستین است اما او ناشناخته باقی می ماند و باید که بابیان از شهدای بابی پیروی کنند. ولی با توجه به بیان قبل معلوم می شود که در هر حال رهبر راستین در دست افق " همان ابهی است " . عین بیان باب در کتاب پنج شأن اینست :

گوید

هذا ما وعدناک من قبل حین الذی قد اجبناک اصبر حتی تقضی عن البیان تسعه فاذا قل تبارک الله احسن المبدعین و اجبناک من قبل، قبل الطاء ینبغی ان یظهر فی الواو ا ثنین ایة من عند الله فی الکتاب عن الاولین قل احدهما یحیی النبی ثم الاخر ابن علی امام حق رفیع. فقد اطلعناک علی احد منهما و استیسر فی الارض حتی یطلعک الله ربک علی ما تستجلین عن الله ربک و رب العالمین. (پنج شأن صص ۲۵۴ - ۲۵۵ ) آشکار می شود که رهبری آ ئ ین بابی توسط هر که رهبر باشد صرفا تا سال ۹ که سال بلوغ بیان و تولد ظهور دیگر است مطرح می باشد و در واقع در سال ۹ با ظهور موعود یعنی من یظهره الله همه بابیان در هر رتبه و مقامی که باشند در ظل چهارم انکه در آغاز گفته بالا باب تأکید می کند که آئین بیان پس از گذشت نه سال به بلوغ خود می رسد و گفته این از

موعود در خواهند آمد. این

Made with FlippingBook - professional solution for displaying marketing and sales documents online