سالهای سکوت
89 لصفف شد و مطابق میل خود نداده کشف نماید تا لیاقت خود را به ثبوت رساند. وقتی که کارش تمام می گفت اینجا را امضاء کن و زندانی بعد از طی کردن این کرد به متهم می مجلس را تمام می صورت کرد و در این حال ابداً توجهی به متن نوشته جهنم پر سوز و گداز با تمام قلبش آرزوی مرگ می ها و کنم چه بهتر که کشته شوم و از این گرفتاری گفت هر چه هست امضاء می نداشت. او با خود می ها راحت شوم. مصیبت جناب دکتر زین ها در بیمارستان یکی از احبای زندانی چنانچه گفته شد جناب دکتر عباس زین بودند که مدت آباد به سمت دکتر جراح مشغول و مدتی هم ریاست آنجا را داشتند و در اواخر، صلیب سرخ عشق دکتر رسمی قونسولگری ایران بودند و همواره در مطب خود نیز به مداوای بیماران مشغول بودند. ی طب داخل شد و دکتر عباس زین از جمله کسانی بود که به دستور حضرت عبدالبهاء به دانشکده آباد در این رشته پیشرفت و ترقی نمود و شهرتی پیدا کرد و از جمله چند طبیب حاذق و مشهور عشق های مشهور از قبیل فرالوف و سایرین عقیده داشتند که دکتر زین در امراض محلی و شد. پروفسور های او در اثر نفوذ کلام حضرت بومی نظیر ندارد. ولی دکتر خودش معتقد بود که شفای مریض روم چشمم را گفت وقتی من سر بیمار می عبدالبهاء است. بنده خودم بارها شنیدم که دکتر می کنم و از ایشان طلب شفا نموده بندم و جمال ملکوتی حضرت عبدالبهاء را در نظر مجسم می می کنم. گویم خودت مرا واسطه قرار دادی خودت هم شفا عنایت فرما و بعد معاینه را شروع می می های متمادی دکتر از همان اوایل خدمت و اشتغال به طبابت به خدمت امرالله نیز مشغول و سال های اخیر سمت ریاست محفل را داشتند. ایشان را در همان عضو محفل مقدس روحانی و در سال شب اول توقیف و اول کسی بودند که به استنطاق برده شدند و به چند سبب مدت طولانی تحت شکنجه و عذاب و ضرب و توهین قرار گرفتند: اولاً، در ابتدا گردانندگان این جریان تصمیم داشتند به هر قیمت و ترتیبی شده مدرک و دلیلی علیه امرالله درست کنند و امر الهی را نهضتی علیه دولت ی بهائی قلمداد نمایند. ثانیاً، ایشان رئیس محفل روحانی بودند و جزو متنفذین امر و جامعه ی اعضای محفل مقدس روحانی را به هر زجر و ی سیاسی بر این بود که کلیه بنابراین تصمیم اداره
Made with FlippingBook flipbook maker