سال‌های سکوت

فصل دهم باز هم استنطاق

جناب استاد نصرالله باقراف سلیمانی برادر جناب آقا محمدعلی شهیدی که قبلاً ذ کرشان آمد و ای از احبا و اعضای محفل ‌ با عده ۱۹۲۹ برادر ارشد آنها جناب استاد عبدالکریم که در سال آباد بودند که در آبادی و عمران ‌ ی عشق ‌ آباد به ایران تبعید شدند از جمله احبای اولیه ‌ روحانی عشق این شهر سهم بسزایی داشتند. جناب استاد عبدالکریم و استاد نصرالله تمام عمر به بنایی مشغول بودند و در ضمن کار ا کثراً نمودند و سبب هدایت ‌ زیردستان و همکاران خود را تبلیغ نموده و سفرهای تبلیغی و تشویقی می جمّ غفیری گشتند. گویی، در اطاق انتظار ‌ جناب استاد نصرالله به علت هیکل تنومند خود و جسارت و نترسی و رک استنطاق موانع و مشکلات سخت و خشن و ناروایی را از تنبیه بدنی و غیره گذراندند و تحمل کردند تا این که بالاخره پس از چند روزی گزارش خود را نوشته و به حضور مستنطق رفتند. پرسد مگر محمدعلی شهیدی برادر ‌ خواند از ایشان می ‌ بعد از این که مستنطق گزارش ایشان را می ای ‌ کند پس چرا در گزارش خود نوشته ‌ گویند چرا. مجدداً سؤال می ‌ تو نیست؟ استاد در جواب می

Made with FlippingBook flipbook maker