سال‌های سکوت

96 های سکوت ‌ سال مهندس آفاق در سیبری به زودی توانست لیاقت و کاردانی خود را ثابت نماید. وی پس از چندی ی کاردانی و دلسوزی و سعی و کوشش پس از ‌ در قسمت ساختمانی به کار مشغول شد و در نتیجه ای که بنده بودم) منصوب شد. او در این شغل ‌ چندی به سمت مهندس ساختمان در ساوخوز (ناحیه های فراوانی به یار و اغیار رساند و با امانت و ‌ گرفت و کمک و همراهی ‌ ی زیادی را می ‌ دست عده صداقت و دلسوزی انجام وظیفه نمود و در مرکز صاحب اعتبار و آبرو بود. الله و عبدالخالق ‌ آقایان هدایت قول ‌ الله ابراهیمی به مناسبتی با هم هم ‌ آقای مدبّر برای بنده حکایت کردند که عبدالخالق بنّا و هدایت شوند که هر وقت یکی از این دو نفر شنید که یکی از احبا به ملکوت ابهی صعود نموده فوراً با ‌ می آباد رفته قبر را تا رسیدن ‌ دوچرخه رفته و دیگری را خبردار کند تا هر دو باهم به گلستان جاوید عشق ها سالیان دراز این ‌ احبا با جنازه حاضر و آماده نمایند تا احبا در سرما و گرما معطّل نشوند. مدت آمدند همه چیز ‌ دادند و وقتی احبا با جنازه می ‌ دو دوست این وظیفه را با دقت و میل انجام می ی تذکری که هر دوی آنها در ‌ الله در جلسه ‌ کردند که روزی هدایت ‌ حاضر بود. آقای مدبّر تعریف می کنیم اما هیچ معلوم ‌ آن حضور داشتند به من گفت: «من و عبدالخالق، متصاعدین الی الله را دفن می نیست که ما کجا و چطور دفن خواهیم شد». او این مطلب را بر سبیل مزاح گفت ولی این مزاح بعد از سالیان دراز مصداق پیدا کرد. ها و ناملایمات زیادی، ‌ فوریه زندانی شد و پس از تحمل زجر و شکنجه و سختی ۲۸ عبدالخالق در طیر روحش از قفس رنجور و ضعیف و ناتوان تن به ملکوت ابهی صعود نمود و در ردیف قربانیان ای ‌ الله را با عده ‌ زندان قرار گرفت و معلوم نشد که با جسدش چه کردند و کجا دفن شد. و اما هدایت های اعمال شاقّه یعنی ‌ دیگر از قبیل آقای رشتی و کوچرلینسکی بعد از تبعید ما، به بازداشتگاه توانست در شرایط سنگین و سخت و کشنده آن جان سالم به در برد ‌ جایی که کمتر کسی می فرستادند. اند جهت ‌ کرده ‌ الله در یک بازداشتگاه بوده و یک جا زندگی می ‌ آقای جواد زینل نیا که با هدایت الله به منزل نیامد ما نگران شدیم رفتیم به جنگل تا او را ‌ نویسد: «چند روزی هدایت ‌ آقای مدبّر می

Made with FlippingBook flipbook maker