سال‌های سکوت

136 های سکوت ‌ سال گذشت بودند. دلسوزی و مهربانی آنها ‌ هایی داشتند ولی مردمانی بسیار ساده، صدیق و با ‌ خشونت ها چندتا چندتا ‌ ضمن بسیاری از وقایع در اینجا به چشم خواهد خورد. روزهای اول ورود ما زن رفتند بعد معلوم شد ‌ شدند و می ‌ ایستادند و به ما خیره می ‌ ای می ‌ شدند و سا کت گوشه ‌ وارد اطاق می هایی ‌ آمدند که ببینند ما چطور آدم ‌ که چون قبل از ورود ما به آنجا، ما را بد معرفی کرده بودند آنها می ایم ولی پس از مدت کوتاهی اهالی نسبت به ما اعتماد ‌ هستیم که اینقدر بد و خطرنا ک معرفی شده دانستند. ‌ و اطمینان پیدا کردند و ما را از خودشان می سال اول اشکالات زیادی از نظر سرماخوردگی و سرمازدگی جهت ما پیش آمد که از یک جهت به گری ما و از جهت دیگر به خاطر عادت نداشتن بدن ما به آب و هوا بود. علاوه بر این، ‌ علت ناشی تر این که سال اول شدیدترین و سردترین و در عین حال ‌ پوشا ک ناجور و نامناسب و از همه مهم درجه زیر صفر ۵۳ ترین زمستانی بود که ما دیدیم. در آن زمستان برف زیاد بارید و سرما به ‌ کوتاه ها آب شد و ما را جهت زراعت به ‌ رسید ولی در عوض بهار زود شروع شد و در بیستم آوریل برف رفتیم. ‌ های بعد در حدود یک ماه و یا بیست روز دیرتر از آن جهت زراعت می ‌ بیابان بردند. سال ی تلفن وجود داشت. شب اول ورود که همه ‌ ی یک دکه ‌ در تمام فیرما فقط یک توالت به اندازه جمع بودیم یک نفر از رئیس سراغ توالت را گرفت. رئیس تعجب کرد که این چه سؤالی است و به آن شخص رو کرده گفت: «بیابان خدا، از درب اطاق برو بیرون هر کجا که خوشت آمد بنشین.» نشستند و در پشت منزلی مثل منزل ما که ‌ معمولاًً سا کنین هر منزلی پشت منزل در فضای آزاد می تقریباً سی نفر در آن سا کن بودیم کوهی از کثافت و نجاست درست شده بود. خلاصه زندگی بود ای از طویله جهت رفع ‌ افتاد که یکی از دوستان ما در گوشه ‌ ای. چه بسا اتفاق می ‌ ولی چه زندگی شد قادر ‌ احتیاجات طبیعی نشسته (هوای طویله در زمستان چند درجه زیر صفر بود) وقتی بلند می طلبید. تقریباً صورت و بینی ‌ بایست کسی را به کمک می ‌ بود و می ‌ های شلوارش نمی ‌ به بستن دکمه ماند. اغلب نصف صورت ‌ ها باقی می ‌ همه یخ زده و زخم شده بود و تا اواخر اردیبهشت این زخم شد. ‌ پوستش افتاده بود و زخم نوک بینی تا تابستان برطرف نمی

Made with FlippingBook flipbook maker