سال‌های سکوت

149 لصفصف آوردند. ‌ رنجیدند و گاهی اوقات خودشان هم این موضوع را به زبان می ‌ نمی نمودند و ‌ های ممکن می ‌ رسیدند و کمک ‌ خلاصه احبا همه به همدیگر و حتی به مسلمین می استیناس کامل بین احبا و مسلمین برقرار بود و تربیت بهائی سبب امتیاز احبا بود. ی دوم دسامبر ‌ های نیمه ‌ تازیانه ی دوم دسامبر وضع ما از هر لحاظ وخیم شده بود. صد گرم گوشتی که در ساوخوز روزانه به ‌ در نیمه شد. اهالی فیرما ‌ دادند قطع شد. فقط پانصد گرم نان در روز در مقابل پول نقد به ما داده می ‌ ما می هم مردمان فقیری بودند که کسی مازادی نداشت که بفروشد و خود آنها هم جهت خرید سیب زمینی ی ما، دهی ‌ کیلومتری ناحیه ۱۸ رفتند. در ‌ مصرفی و پیاز و کلم و سایر چیزها به دهات اطراف می توانستیم به آنجا رفته خرید کنیم ولی در دسامبر و ژانویه ‌ دادند می ‌ بود که ا گر به ما گاو و سورتمه می ی ‌ کیلومتر را هم برای تهیه ۵۰ ی ‌ و فوریه مسافرت با گاو غیر ممکن بود. هرچند ترانسپورت فاصله نفری بودند با گاوهای ورزیده و قوی و آشنا به راه و اگر در ۸ ـ ۷ های ‌ رفت ولی آنها دسته ‌ هیزم می ی قوی خود آنها را به ‌ گذاشتند و گاوها با شامه ‌ شد آنها گاوها را آزاد می ‌ طول سفر هوا طوفانی می ها به غیر از نان و شیری که چربی آن گرفته شده بود ‌ رساندند. به این جهت ا کثر ما ایرانی ‌ محل می ی نان و یا چند برگ علف ‌ جوشاندیم و به جای چای، سوخته ‌ چیزی برای خوردن نداشتیم. آب می خوردیم و اگر شخصی یک ساعت بعد از ‌ جوش انداخته به یاد چای با نان می ‌ خشک توی آب گشت آب جوش هم نبود که چای درست کند و بدنی که از سوز سرما سیاه شده ‌ می ‌ غروب از کار بر را با حرارت آب گرم نوازش دهد و آرامش بخشد زیرا قانون بر این بود. برای پیشگیری از آتش و عصرها از یک ساعت به غروب تا ۸ تا ۶ ها از ساعت ‌ سوزی، اهالی فقط مجاز بودند صبح شدند و خطرات ‌ ها را روشن کنند. زیرا که در این مواقع بادهای فصلی آرام می ‌ غروب آفتاب بخاری جست ‌ ی بخاری می ‌ سوزی زیاد نبود. گاهی اوقات یک شراره کوچک که هنگام باد از لوله ‌ آتش آورد. ‌ سوزی شدیدی به بار می ‌ آتش ای از دوستان بعد از غروب از کار شاق و سنگین خود خسته و کوفته ‌ افتاد که عده ‌ بسیار اتفاق می شدند حتی نیروی باز کردن گره طناب کمری که به جای ‌ آمدند و وقتی وارد اطاق می ‌ و سرمازده می

Made with FlippingBook flipbook maker