سال‌های سکوت

156 های سکوت ‌ سال تر (منیر) به ‌ به راهی، پدر عزیز و برادر بزرگ ‌ ها انتظار و چشم ‌ بالاخره روزی رسید که پس از ماه سیبری تبعید شدند (منوچهر برادر دوم در زندان وفات یافته بود) و برادر کوچک و دو خواهر نیز تر شده بود، کمکی ‌ به امید این که برای پدر نحیف خود که در زندانِ سخت و شدید، پیرتر و شکسته شدگان پیوستند. در تبعیدگاه سیبری آقا اسدالله مجدداً ‌ ی داوطلبان کاروان تبعید ‌ باشند، به جمله توقیف و اعزام شدند و این دفعه، توقیف محرمانه بود و کسی از قرارگاه و یا عاقبت کار ایشان کس ماندند. آنها زجرها و صدمات فراوانی ‌ اطلاعی نیافت. این دو دختر و برادر باز آواره و بی های بسیاری را با شکم گرسنه به صبح ‌ کشیدند و با عسرت و تنگدستی شدیدی روبرو شدند و شب ی عزیمت به ایران داده شد. این دو خواهر و برادر وقتی که تصمیم ‌ رساندند تا این که به آنها اجازه ی آن را گذاشتند و به سیبری رفتند و ‌ گرفتند که پدر خود را در تبعید همراهی کنند خانه و اثاثیه ای که گذاشته بودند چیزی ‌ آباد شدند در منزل از اثاث و البسه ‌ هنگام عزیمت به ایران وقتی وارد عشق نیافتند و نفهمیدند که چه کسی آنها را صاحب شده بود و خانه را هم نتوانستند بفروشند، لذا متوکلاً ی ایران شدند و از فضل و موهبت جمال مبارک و سعی و کوشش و ‌ الله با دست خالی روانه ‌ علی کار، صاحب لانه و آشیانه و منزل و مأوی گشتند. ‌ پشت 3 3 . الله ابراهیمی است که نسبت ‌ یکی دیگر از زنان شجاع و فدا کار مقامیّه خانم، همسر آقا امین الله بارها ‌ العاده نشان داد. امین ‌ به شوهر خود در تمام مدت زندان فدا کاری و از خود گذشتگی فوق در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود با حال تأثر جهت بنده تعریف کرد که در سیبری گیر شد و همسر او تمام این مدت ‌ هنگام قحطی و گرسنگی چگونه مریض و بستری و حتی زمین کرد. ‌ گذشتگی با زحمت و مشقّت زیاد شوهر و دختر خود را اداره می ‌ در نهایت فدا کاری و از خود داد تا این که شوهر ‌ های فراوان کشید ولی ابداً دلتنگی و خستگی از خود نشان نمی ‌ این خانم رنج نجات یافت و وسائل عزیمت به ایران فراهم گردید.

Made with FlippingBook flipbook maker