سال‌های سکوت

161 لصفصف های متمادی در لجنات امری ‌ آبادند. آقای تکامل از جمله کسانی بودند که سال ‌ الان سا کن عشق ی ادبی بودند و در ‌ مشغول به خدمت بودند. سواد فارسی ایشان خوب بود و صاحب ذوق و قریحه نوشتند. از سرنوشت سایرین معلومات درستی در دست ‌ آن زمان گاهی مقالات و حکایات امری می اطلاعم. ‌ نیست یعنی بنده در این مورد بی توقیف احبا در سیبری یکی از دلایلی است که هر چند احبا را هم با سایرین توقیف کرده بودند ولی حساب آنها غیر از حساب سایرین بود و به منظور به خصوصی احبا توقیف شده بودند. ای به ماریوفکا ‌ انتقال عده ی سیاسی قرار ‌ ی اداره ‌ شان نماینده ‌ دو یا سه هفته بعد از ورود ما به ساوخوز چند نفری که در رأس ها و حتی ‌ ی بنّاها، نجارها، نقاش ‌ های ساوخوز مسافرت کردند و اسامی کلیه ‌ داشت به تمام فیرما ی شهرداری ماریوفکا نوشتند و به ساوخوز دستور دادند تا ‌ کارگران ایرانی را به منظور ساختن اداره ای از کارگران نیز ‌ ها و حتی عده ‌ ی عزیمت آنها را فراهم نماید و تمام بنّاها و نقاش ‌ به فوریت وسیله از این موقعیت استفاده کرده و ساوخوز را ترک گفتند و الحمدالله وضع آنها در محل جدید بسیار خوب است. آقای مدبّر نیز جزء این اشخاص بود و در مدت کوتاهی لیاقت خود را نشان داد و در نتیجه از وجود ی حسن خدمت و سعی و کوشش در انجام ‌ کم به واسطه ‌ ایشان به عنوان مهندس استفاده شد و کم وظایف محوله و صداقت و امانت، مورد اعتماد قرار گرفت و پس از اتمام ساختمان مذکور در خدمت شهرداری باقی ماند. این شخص محترم در مدت تصدی خود به عناوین مختلف از احبایی کرد، مثلاً آقای نادر نیرو شاعر ‌ که از لحاظ جسمانی ضعیف و ناتوان بودند کمک و همراهی می گذراندند و قادر به انجام کارهای شاق ‌ ی اخیر سل را می ‌ گفتار و با ذوق را که مسلول و دوره ‌ شیرین ی نان که واقعا ‌ ی جیره ‌ ساز به ماریوفکا آوردند و از شهرداری دفترچه ‌ آنجا نبودند را به عنوان بخاری ای دیگر ‌ طور از عده ‌ صددرصد به زندگی و حیات انسان بستگی داشت، جهت ایشان گرفتند و همین نیز کمک و دستگیری نمودند. در طهران در ملاقاتی که با ایشان دست داد چند حکایت جهت من ذ کر کردند که بعضی از آنها موقعیت و محیط کثیف و گندابی را که احبای الهی که مظهر لطافت و

Made with FlippingBook flipbook maker