سال‌های سکوت

14 های سکوت ‌ سال آباد که فعلاً مقیم ایران ‌ ی زیادی از احبای سابق عشق ‌ کنند. خوب به خاطر دارم و شاید هم عده های آتشین و مهیج ایشان که در کمال شجاعت، ‌ هستند به خاطر داشته باشند که هر کلمه از نطق شد مانند پتکی بود که به مغز پوک و مزکوم معاند امر الهی وارد ‌ با کی و از خودگذشتگی ادا می ‌ بی پیچید و در مقابل منطق و بیان ‌ غرید و به خود می ‌ آمد و این خصم خوش خط و خال از درد می ‌ می های ‌ ای نداشت. نطق ‌ دید ولی غیر از تحمل چاره ‌ شیوای یک جوان مؤمن بهائی خود را عاجز می شد در قلب هر یک از احبا ‌ وداعی ایشان که در نهایت بساطت و سادگی واضح و روشن بیان می دانست که در آینده چه ‌ گذاشت. بعد از آن هر پدر و مادری می ‌ اثر عمیقی از خود به جای می ها چیست و از چه راهی و چگونه باید از ‌ ی پدر و مادر ‌ کند و وظیفه ‌ خطرهایی جوانان را تهدید می گستراندند جلوگیری کرد و جوانان نیز فهمیدند که باید خود ‌ هایی که جهت جوانان می ‌ خطرات و دام ی زیر نیم ‌ ی خطرنا کی آماده کنند. فریب ظاهر را نخورند و در دام نیفتند و از کاسه ‌ را جهت آینده کاسه احتیاط کنند. ای از دانشجویان لنینگراد، تاشکند، مسکو و سایر شهرها نیز تبعید شدند. ‌ بعد از جناب فروتن عده خلاصه جهت جوانان و نوجوانان بهائی که مشغول تحصیل بودند اشکالات و موانع زیادی دانستند که تقدم و پیشرفت امر در آینده بستگی ‌ دادند زیرا می ‌ تراشیدند و در سر راهشان قرار می ‌ می ای که ممکن ‌ به تربیت و تعلیم جوانان امروز دارد بنابراین تصمیم گرفته بودند که به هر نحو و وسیله ی عشق ‌ باشد از نفوذ و رسوخ امر مبارک در قلوب جوانان مستعد و مشتاق جلوگیری کنند و رشته و محبت تعالیم الهی را از قلوب پا ک آنها قطع نمایند و این قوای فعاله و سازنده را علیه امر به کار کم گرد نسیان و فراموشی روی آن را ‌ برند تا این که ندای امر الهی به خودی خود فراموش شود و کم به عللی که فهم آن ۱۹۳۷ وضعیت به همین منوال ادامه داشت و از سال ۱۹۳۷ بگیرد. تا سال های قبل جهت ‌ جهت بنده مشکل است به هر ایرانی مخصوصاً به هر بهائی که طبق معمول سال دادند و وی موظف بود ‌ کرد ویزای حرکت می ‌ تمدید جواز اقامت به وزارت امور خارجه مراجعه می در عرض چند روز کشور شوروی را ترک کند. این اقدام دولت احبای الهی را به شدت مضطرب و کردند کسانی بودند که ا کثراً اطاعت اوامر ‌ نگران کرد زیرا احبایی که در آن موقع در روسیه زندگی می و رضای ولی امر محبوب خود را به قیمت جان خریده بودند یعنی حاضر شدند جان عزیز خود را ی ‌ از دست بدهند و از قید بندگی و اطاعت مولا و مقتدای خود خارج نشوند. (برای این که خواننده عزیز فکر نکند که این مطلب یک نوع تعارف و مجامله یا این که بزرگ جلوه دادن مطلب است

Made with FlippingBook flipbook maker