سالهای سکوت
24 های سکوت سال بازجویی منزل در حدود یک ساعتی طول کشید. راستش در منزل یک نفر بهائی، بازجویی چه پنج اش یکی است. چیزی که دستگیر بازرس مبغض و مغرض باشد وجود دقیقه و چه پنج ساعت نتیجه ندارد. بالاخره آقایان برای این که دست خالی مراجعت نکنند مقداری عکس و چند نامه و چند کتاب ضبط کردند. تا این لحظه آقای ا کرمی پشت میز بازجویی نشسته بود و همسر ایشان سرپا و در رفت و آمد بودند خواستند خانه را ترک کنند گفتند که زرّین تاج خانم ولی وقتی که بازرسی تمام شد و بازرسان می کردیم که شخص باید با ما تا اداره سیاسی بیاید البته فوراً مراجعت خواهد نمود. تا به حال خیال می مورد نظرشان آقای ا کرمی است ولی حالا که معلوم شد خانم باید با دو نفر مأمور ساعت چهار بعد ی سیاسی برود معلوم است که چه حالی داشتیم و خود زرّین تاج خانم در چه از نیمه شب به اداره ای بود. البته هیچ یک از ما تصور این که ممکن است ایشان توقیف و یا زندانی عوالم و چه روحیه نمودیم و همین طور که مأمور گفته بود یقین داشتیم که قبل از طلوع آفتاب ایشان شوند را نمی مراجعت خواهند کرد. بعد از این که مأمورین رفتند و صید مظلوم و معصوم را با خود بردند، بنده جناب آقای ا کرمی و ی محبت و سکوت و آرامش بود ولی پسر زرّین تاج خانم را در اطاقی که تا چند دقیقه قبل آشیانه در عرض مدت کوتاهی اثاثش زیر و رو شده و وسط اطاق ریخته و مبدّل به یک ویرانه و خرابه که آقای ا کرمی سرش را به زیر افکنده و با قلبی مجروح و گشته بود را تنها گذاشتم. در حالی ای کز کرده و خواند و پسر خردسال در گوشه ی «هَل مِن مفرّج» را می ی مبارکه بار آیه چشمی اشک هایش خشک شده هاج و واج مانده بود. گویا مغز کوچکش قادر به درک در حالی که اشک چشم آمیزش جهت درک این مسئله از بنده و ناپدری مهربانش این طور مسائل پیچیده نبود و نگاه استفهام ی خانم شان خارج شدم. وقتی از جلوی پنجره خواست. بنده آنها را تنها گذاشته و از منزل کمک می وار در جستجو گذشتم چراغ روشن بود و بازرسان که یک خانم و یک آقا بودند دیوانه سینازاده می زد. او تمام این مدت و فعالیت بودند. وقتی که وارد منزل خودمان شدم باجناقم آقای توحید قدم می را با نگرانی و اضطراب و انتظار کشنده به سر برده بود لذا وقایع را به طور خلاصه برای او شرح ها طول کشید. ایشان کتب زیادی داشتند و خودشان هم زاده ساعت دادم. بازرسی منزل خانم سینا ی خواستند از منزل این مؤمنه ی اجتماع بودند لذا مأمورین بازرسی می های برجسته از شخصیت های ی امینه به حد وفور و کافی اسناد و مدارک لازم علیه امر به دست آورند ولی بدبخت صادقه
Made with FlippingBook flipbook maker