سال‌های سکوت

29 لصفف دادند. مثل یک وکیل دادگستری به زیر و بم ‌ زدند ولی زیاد انجام می ‌ کارکشته بودند، کم حرف می امور اداری و دولتی وارد بودند و اکثر مراجعات دولتی و اداری را محفل مقدس روحانی به ایشان دادند. کمتر کسی از رؤسای دولت بود که در ‌ کرد و ایشان به نحو احسن آن را انجام می ‌ واگذار می آن وقت با ایشان صمیمیت و دوستی نداشته باشد. روانشناس بسیار خوبی بود. کمتر کسی پیدا شد که بعد از یکی دو بار ملاقات با او دوست و صمیمی نشود. ‌ می 9 9 . جناب آقا مشهدی علی ا کبر غلامی مشهور به باشماقچی، متأسفانه بنده با ایشان آشنایی ی ایشان ذ کری کنم فقط ‌ اطاق نبودیم تا بتوانم از سجایای برازنده ‌ نزدیک نداشتم و در زندان هم، هم دو دفعه در زندان ملاقات بسیار کوتاهی در حدود چند دقیقه دست داد که به علو طبع و وقار و مشرب و با وقار. ‌ استغنای طبع و مناعت ایشان پی بردم. ایشان شخصی بودند ساده، خوش 10 10 آباد و از ‌ ترین عضو محفل مقدس روحانی عشق ‌ جناب آقا میرزا جلال رحمانی ـ ایشان مسن مؤمنین فدا کار و جانفشان بودند. صوت بسیار ملیحی جهت تلاوت آیات و الواح داشتند که شنونده های سال ایشان در اعیاد در حظیرةالقدس الواح عید ‌ برد. سال ‌ را برای مدتی به عوالم روحانی می آوردند. آقای رحمانی از ‌ فرمودند و قلوب احبای الهی را به اهتزاز می ‌ را با صوت ملیح تلاوت می شدند. حلیم و صبور و در ‌ الاذ کار حاضر می ‌ ی کسانی بودند که همه روزه در اسحار در مشرق ‌ زمره ناپذیر بودند. ایشان مردی متّقی و پرهیزکار و ‌ موقع امتحان ثابت و راسخ و مانند کوه آهنین خلل شان نسبتاً طولانی بود. ایشان متحمل صدمات و لطمات شدیدی شده و زجر ‌ ی استنطاقات ‌ دوره ای بعداً ذ کر خواهد شد. در اینجا قسمت مختصری از ‌ ها شمه ‌ بسیار دیدند که از انواع کلی آن زجر کنم. هرچند به ظاهر این عمل ‌ اند بیان می ‌ زجر و ستمی که فقط نسبت به این بزرگوار روا داشته ی آن را ایشان تا آخر زندان ‌ رسد و شاید کسی به آن اهمیتی ندهد. ولی صدمه ‌ چندان مهم به نظر نمی شان محو شد ‌ های شلاق فولادین از روی گرده ‌ و شاید هم تا آخر عمر خود تحمل نمودند. اثر ضربه ولی اثر این ظلم به نظر کوچک از بین نرفت. این مطلب را بنده از آقای مهندس بهاءالدین آفاق که اش خیلی بالا بود به ‌ گفت که عینک ایشان نمره ‌ ام. او می ‌ اطاق بوده شنیده ‌ با ایشان در زندان هم دیدند و چون موقع تشریفات قبل از استنطاق دو نفر مأمور بودند ‌ طوری که بدون عینک اصلاً نمی نمودند لذا این ‌ خواست آزار و اذیت می ‌ که شخص را با هر نوع زجر و ستمی که دلشان می خورده آوردند عینک او را از چشمش ‌ های زیادی که سر این پیرمرد سال ‌ ها بعد از بلا ‌ شیرمادرخورده گفت که ایشان بعد از آن درست ‌ برداشته و به زمین انداخته و زیر پا خورد کردند. مهندس آفاق می

Made with FlippingBook flipbook maker