سال‌های سکوت

32 های سکوت ‌ سال آپریل به سراغش ۲۸ ی سیاسی به ایشان گفته بودند «خوب دیگر بس است بیا برویم» شب ‌ اداره درجه توقیفشان نمودند. ۴۰ رفتند و از بستر بیماری با تب حال برگردیم به روز پنجم فوریه، چنانچه قبلاً ذ کر شد آن روز بنده و باجناقم آقای توحید قرار بود ها ‌ الاذ کار به منزل آنها برویم. وقتی به منزل رسیدیم و قضیه را به خانم ‌ جهت صبحانه بعد از مشرق گفتیم، همسر بنده قبل از این که صبحانه بخوریم گفت بلند شو زودتر برویم به منزل، کسی چه داند شاید الان بیایند منزل ما و بخواهند یکی از ما را ببرند و اگر نباشیم چنان فکر خواهند کرد ‌ می های فعال ‌ ایم. باید این مطلب را نیز اضافه کنم که همسر بنده در آن روزها جزو خانم ‌ که ما فرار کرده کرد و ‌ ی در حظیرةالقدس شرکت می ‌ های مجالس منعقده ‌ و اجتماعی جامعه بود و در اکثر برنامه احتمال توقیف او زیاد بود (بنده نقل قول همسرم را در آن موقعیت بحرانی تعمداً در اینجا ذکر ها در اوائل حادثه ‌ ی قوی و محکم احبا و بالاخص خانم ‌ گر روحیه ‌ کنم زیرا این در واقع نمایش ‌ می ی اوقات تسلیم به رضای ‌ بود و این روحیه محکم و قوی را همچنان تا به آخر حفظ کردند و همه رو شدن با بلایا و مصیبات روزافزون بودند) بنده دیدم نظر ‌ ی روبه ‌ الهی و مشیّت ربّانی و آماده الاجرا است لذا طفل خود را که هنوز به سه ماه نرسیده بود ‌ همسرم بسیار منطقی و صحیح و لازم برداشته به طرف منزل که در حدود چهار کیلومتر شاید هم بیشتر بود به راه افتادیم در بین راه وقتی گذشتیم صدای شیون و ناله و فغان بلند بود و ما دانستیم که ‌ از مقابل منازل بعضی از مسلمین می اند. ولی احبای الهی که به نص صریح حضرت بهاء الله باید در ‌ آنها هم از بلای شبانه در امان نبوده ی خود گیرند و صبور و بردبار باشند الحق و الانصاف ‌ روی را پیشه ‌ این گونه موارد اعتدال و میانه ی عظمی و مصیبت کبری متانت و وقار و احترام امرالله را حفظ نموده و رفتاری در ‌ در آن بلیه نهایت حکمت و وقار داشتند و در خارج از خانه ابداً جزع و فزع و شیون و زاری از آنها شنیده شد و همین طور هم در منازل وقتی شخصی جهت اظهار همدردی به منزل یکی از احبای ‌ نمی شد که ‌ شد که حتی خجل می ‌ ی قوی روبرو می ‌ شد با چنان تبسم و روحیه ‌ توقیف شده وارد می همدردی کند. محبت جمال مبارک چنان در قلوب احبا لبریز و مالامال بود و چنان به فضل و کردند. احساس درد و غم ‌ زدگان و بلادیدگان احساس درد نمی ‌ موهبت او امیدوار بودند که مصیبت شد که در دام بلا گرفتار شوند حق جلّ ‌ مال کسانی بود که دور از بلا بودند ولی کسانی که مقدّر می کشیدند و به بازماندگان ‌ می ‌ کرد که جام بلا را با میل و رضا سر ‌ جلاله چنان قدرتی به آنها عنایت می بخشید که با روی گشاده و لبی خندان آن را ‌ نیز چنان تحمل و بردباری و صبر و شکیبایی می

Made with FlippingBook flipbook maker