سال‌های سکوت

51 لصفف رسید و چون دولت شوروی به این ‌ ی شخصی با معاوضه اجناس به فروش می ‌ بالاخره خانه شدگان که ا کثراً در همین کشور تولد شده و عمر عزیز خود را به سر برده بودند و در طول ‌ سرگون ی کوچکی اندوخته بودند حتی یک روبل هم ارز ‌ ی زحمت و کوشش ذخیره ‌ حیات خود در نتیجه بایست پول خود را تبدیل به چیزی کنند ‌ داد. لذا تبعیدشدگان یا مهاجرین می ‌ و یا حواله بانکی نمی ها چیزی که به درد بخورد وجود ‌ که بردن آن مجاز باشد و در ایران به درد بخورد. در فروشگاه بایست اشیاء مورد لزوم خود را از بازار سیاه بخرد و قیمت بازار سیاه هم که ‌ نداشت لذا مهاجر می ای را جهت فروش به بازار ‌ بسته به عرضه و تقاضا بود. ا گر زن روسی چرخ خیاطی کهنه و فرسوده کرد و همین طور هم اشیاء ‌ داند که چقدر ترقی می ‌ ها خریدار داشت و قیمت آن خدا می ‌ آورد ده ‌ می دیگر. ها ‌ ی اخراج خانم ‌ طریقه شد به آنها تذکر ‌ ها بودند داده می ‌ وقتی حکم خروج به تبعیدشدگان که ا کثریت قریب به اتفاق زن گیران به آنها ‌ دادند که پانزده روز دیگر حرکت کنند. ضمناً شوهر و دیگر وابستگان هم در باج ‌ می ملحق خواهند شد. کشید جهت حمل اثاثیه مطابق ‌ صبح روز حرکت تراکتوری که چندین گاری را به دنبال خود می کرد ‌ یک منازل کسانی که در آن روز عازم بودند توقف می ‌ صورتی که در دست مأمور بود جلو یک دادند و تراکتور آنها را به باجگیران حمل ‌ ها جای می ‌ ی خود را در گاری ‌ و مهاجرین محموله شدگان و یا مهاجرین را مطابق صورتی که در دست ‌ آمد و اخراج ‌ نمود. بعد از تراکتور اتوبوسی می ‌ می ها با قلوبی محزون و متأثر ولی آ کنده از امید ‌ شد. خانم ‌ کرد و عازم باجگیران می ‌ داشت سوار می گیران سوار اتوبوس شده خانه و آشیانه خود که انس چندین ‌ ملحق شدن شوهران و فامیل خود در باج های مهاجرین گاهی جوانان نورسیده و پیران سالخورده ‌ گفتند. در دسته ‌ ساله به آن داشتند را ترک می ی اینجانب با همسرم در یک ا کیپ بودند و بالاخره ‌ خورند و تصادفاً پدر هفتاد ساله ‌ نیز به چشم می شود. ‌ گیران می ‌ اتوبوس وارد باج ها در به ‌ برد. بعضی از بازرس ‌ ی خود را به سالن بازرسی می ‌ بایست اثاثیه ‌ گیران هر کس می ‌ در باج

Made with FlippingBook flipbook maker