سال‌های سکوت

61

لصفف

بیست و دو ماه زندگی در زندان ای جهت نگهداری اشیاء غیرضروری بوده که به ‌ ، محل زندان ما، قبلاً تاریکخانه ۲ ی ‌ اطاق شماره های دیگر به عنوان زندان ‌ شدگان جدید ناچاراً از آن اطاق و اطاق ‌ علت ازدیاد زندانیان و توقیف استفاده نموده بودند. طول این اطاق هفت متر در پنج متر بود. جهت این که از مساحت اطاق متر ۲/۵ حدا کثر استفاده بشود اطاق را از طرف طول به دو قسمت شمالی جنوبی که هر قسمتی باشد تقسیم کرده بودند و در هر قسمتی دو ردیف به اصطلاح زندانیان، کله پا لای همدیگر خوابیدند. در جلو درب اطاق محلی خالی در حدود دو متر مربع برای باز شدن درب و لگن ‌ می ۹۵ نفر بودیم ولی پس از چندی به ۸۶ شب در نظر گرفته شده بود. در اول ورود به این اطاق ما خوابیدیم. چون همه در زمستان ‌ نفر رسیدیم و همه روی زمین که کف آن را قیر اندود کرده بودند می طور هم قند ‌ کرد و همین ‌ ها هم مقداری جا اشغال می ‌ های گرم توقیف شده بودیم این لباس ‌ و با لباس دادند که هر کس حتی نان روزانه را ‌ گرفت و اولیای زندان هم اجازه نمی ‌ و شکر و نان روزانه جا می ای به دیوار مقابل خود آویزان کند. با این اوضاع و احوال برای این که به کسی ظلمی ‌ توی سفره نشده باشد سرپرست اطاق قبل از ورود ما به این اطاق برای هر زندانی یک وجب و شش انگشت بندی که در نهایت عسرت و تنگی بود ‌ با دست خودش جا تعیین کرده بود و با ورود ما این تقسیم تر شد. ما پنج نفر که داوطلبانه در جای چهار نفر جا گرفتیم و به این ترتیب به ‌ به هم خورد و تنگ هم ‌ هر نفر یک وجب و پنج انگشت جا رسید و پس از چندی که تازه واردین دیگر آمدند از این ی خود ‌ کمتر شد. هر شب موقع خواب مدتی جهت تنگی جا دعوا و جنجال بود. هر کسی همسایه اش یک انگشت و یا دو انگشت به حدودش تجاوز ‌ کرد که همسایه ‌ دانست و ادعا می ‌ را متجاوز می بایست آنها را صلح و آشتی دهد و دعوا را بخواباند. زیرا ا گر کار به زد ‌ کرده و سرپرست اطاق می ی زندانیان آن اطاق را برای چند روزی از ‌ رفت و همه ‌ کشید دودش توی چشم همه می ‌ و خورد می کردند و راستی که این مجازات که نود نفر چند شبانه روز ‌ شستن دست و رو و مستراح محروم می ی بسیار ‌ توی لگنی به گنجایش بیست لیتر قضای حاجت و رفع ضروریت طبیعی بکنند کفاره سانتیمتر بود و انسان ۶۰ سنگینی بود که تصورش هم مشکل است. ارتفاع این لگن در حدود اش را خالی کند. جهت این که شخص خیلی ‌ بایست پشت به لگن بایستد و مثل گاو معده ‌ می گرفتند. حالا حسابش را بکنید ا گر هر نفری به طور ‌ خجالت نکشد دو نفر پتویی جلویش می کشید و کسانی که صبح عجله ‌ نفر سر به کجا می ۹۰ ایستاد ‌ متوسط فقط سه دقیقه روی لگن می

Made with FlippingBook flipbook maker