سال‌های سکوت

70

های سکوت ‌ سال

شپش و عرق در اوایل ورود ما به زندان شپش به قدری شیوع پیدا کرده بود که حد نداشت و ما از همان روز اول کشتیم و روز به روز هم ‌ ها را می ‌ های خود را از تن درآورده و شپش ‌ ی دوستان لباس ‌ به توصیه یافتند. وقتی ‌ شد آنها در بهترین شرایط که عدم نظافت بود تکثیر و پرورش می ‌ تعدادشان زیادتر می خوابیدیم ‌ دادند چند روزی راحت می ‌ هایمان را بخار می ‌ بردند و تمام اساس و لباس ‌ ما را به حمام می شدند و در شرایط خوب و مساعد مورد نیازشان زاد و ولد ‌ ولی بعد از دو سه روز دوباره پیدا می پوشیدند و ‌ کردند. در آوریل هوا بسیار گرم شد به طوری که کسانی که شورت داشتند شورت می ‌ می کردند ‌ کسانی که نداشتند زیرشلواری بلند و کم کم آن را از زانو بریده و تبدیل به زیرشلواری کوتاه می لذا همه با زیرشلوار کوتاه بودیم. اواسط آوریل هوا در اطاق به قدری گرم بود که به شدت عرق بودیم هر نیم ساعتی ‌ شد و ما مجبور می ‌ ها خیس عرق می ‌ کردیم به حدی که همان زیرشلواری ‌ می شدیم که شپش به کلی از بین ‌ پهلوی لگن رفته آن را از پا در آورده بفشاریم و در این وقت متوجه می کشد ‌ رفته. از دوستان خیابان بوفارسکی که در اطاقمان بودند پرسیدیم، گفتند که عرق شپش را می ای از چرک و چربی روی آن ‌ های ما را مثل مشمع نموده بود به طوری که لایه ‌ ولی همین عرق لباس دادند که اقلاً لباس ‌ شستند و به خود ما هم اجازه نمی ‌ هایمان را نمی ‌ را پوشانده بود چون لباس ماه زندان لباس ما اصلاً شسته نشد. ۲۲ زیرمان را بشوریم و در تمام مدت

Made with FlippingBook flipbook maker