Memoirs – Showra Makaremi

22

ها ‌ یادداشت

بـه انجـام دادن تقاضـای آنهـا نیسـتم. مـرگ بـرای مـن خیلـی شـیرینتر و دلپذیرت ـر اسـت از آن ن ـوع همـکاری کـه تشـکیلت از م ـن انتظـار اش بـرای خـودش محتـرم اسـت. رژیـم جـان ‌ دارد. هـر کـس عقیـده مـرا میتوانـد بگیـرد ولـی عقیـده مـرا نمیتوانـد بگیـرد. بعــد از آن گفــت و شــنود و تمــام شــدن وقــت بــدون نتیجــه خداحافظـی کـرده برگشـتیم منـزل، مأیـوس و ناامیـد. روی هـم رفتـه ای یکمرتب ـه ‌ داشـت آن وضـع ناخواسـته برایم ـان ع ـادی میشـد. هفت ـه هـا بـه دیـدن مادرشـان و انتظـار آینـده ‌ بـه ملقـات رفتـن و بـردن بچه نامعلــوم و مبهــم.

Made with FlippingBook HTML5