Memoirs – Showra Makaremi

39

اه‏تشا دای

و روز محاکمــه داشــت. بعضــی اوقــات تــا ســاعت دوازده شــب نگهـش میداشـتند. بعضـی اوقـات هـم سـاعت دوازده یـا یـک بعـد از شـب میبردن ـدش ب ـرای محاکمـه. و همـه حرفشـان هـم آن ب ـود ‌ نصفه کـه چطـور ممکـن اسـت تـو و خواهـرتکاندیدای شـیراز و گچسـاران شـده باشـید و آنوقـت از هیـچ کانالـی کمـک نگرفتـه و حمایت نشـده باشـید. فتانـه هـم قسـم و آیـه میخـورد کـه از هیچکـس کمـک مالـی ام و محبوبیـت مـا در اثـر فعالیتـی بـوده کـه در پیشـبرد انقـاب ‌ نگرفتـه ایم، کــه شــما صاحــب آن شــدید. ‌ داشــته الهـذا آن دختـر میگفـت، در مـدت پنـج مـاه کـه مـن بـا وی بـودم بـدم و فشـار و خسـتگی کـه از آن طریـق بـر وی وارد ‌ جـز محاکمـه دم ب ـود اذی ـت و آزار دیگـری نمیکردن ـد. ازش سـؤال کـردم، نسـبت ب ـه حاملـه بودنـش چـه اطلعـی داری؟ جـواب میدهـد، تـا مـن آنجـا بـودم چندیـن مرتبـه دچـار اختلل شـد وقف ـه ‌ ک ـه میبردن ـدش بیمارس ـتان. علت ـش ه ـم ب ـر اث ـر محاکم ـات بی ای آرامـش نمیگذاشـتند. سـپس اضافـه کـرد، هـر چـه ‌ بـود کـه دقیقـه تــوزی آنهــا نســبت بــه مجاهدیــن بگویــم کــم ‌ و کینه ‌ رحمــی ‌ از بی ام. ‌ گفتـه ایـن بـود مشـاهدات یکـی از دوسـتانش در زنـدان. و امـا فتانـه کـه بـود و چـرا دچـار آن عقوبـت سـهمگین و ظالمانـه شـد؟ وی در تاریـخ در یـکخانـواده کارگـری و در ضمـن مذهبـی ۱۳۳۳ آذرمـاه سـال ۱۸ بــه دنیــا آمــد. ایــام کودکــی، خیلــی آرام و خودجــوش بــود. بیشــتر اوقـات در یـک اتـاق در بسـته بـه تنهایـی مشـغول بـازی میشـد. بیشـتر ای ‌ بـازی بـود بـا آنکـه نـه مدرسـه ‌ بازیهایـش هـم بـه قـول خـودش معلم ای ‌ دیـده بـود و نـه کلسـی. چنـد عروسـک و اشـیای دیگـر در گوشـه همسـن و سـال ‌ نهـا را درس میـداد. بـا هـر بچـه ‌ جمـع کـرده و قـولاً آ بـازی باشـد و خـودش ‌ خـودش هـم کـه بـازی میکـرد بایـد همـان معلم هـم معلـم باشـد.

Made with FlippingBook HTML5