Hava

150 چنینگفت حوا... دوسـت داشـتن وطـن هنـر نیسـت چـون از غريـزه اسـت، ولـی دوسـت داشـتن همـه عالـم چـون از غريـزه نیسـت هنـر اسـت! صای عمومی! - چه زمانی بايد صای عمومی را در عالم زد؟ هــر زمــان کــه دختــری بــه دنی ـا میآي ـد باي ـد ص ـای عموم ـی زده ش ـود و مجلــس جشــنی بــر پ ـا ش ـود! - چرا؟ در تولــد دختــر حکمتهــای پوشــیدهای هســت كــه عالــم از همــه آنهــا بیخبــر اســت. يكی از حكمتها را برايم بگو... - بــا تول ـد دخت ـر در خانــه چراغ ـی روش ـن میشــود ك ـه ســرانجام چراغه ـای ديگــری را روشـن خواهـد كــرد. پس چرا قدر دختر را نمیدانند؟ - قدر چراغ را تا خاموش نشده کس نمیداند. در تولد دختر چرا پدر و مادرها هنوز زانوی غم در بغل میگیرند؟ - پــدر هنــوز پســر میخواهــد كــه عصــای پیــری او شــود، پــدر هنــوز پســر میخواهــد تــا اســم او را زن ـده نگ ـه دارد، و م ـادر ه ـم ب ـا تول ـد دخت ـر بهي ـاد دردهــا و بدبختیهــای خــود افتــاده و بهخاطــر دختــر غصــه میخــورد نــه بهخاطـر خـود. بــرای همیـن اسـت كــه پـدر و مــادر بــا تولـد دختـر سـرافکنده و غمگیــن میشــوند و ايــن ســرافكندهگی و غمگینــی از تولــد دختــر باعــث میشــود كــه از تربیــت دخت ـر خــود بهنحــو شايســته غافــل ش ـوند، و تاريــخ بـرای دختـر بیچــاره تكـرار میشـود، او هـم درد خواهـد كشـید و هنگامــی كـه دختـر بهدنیـا بیـاورد از داشـتن دختـر غمگیـن و سـر افكنـده خواهـد شـد. غافـل از آنکــه دختــر ی كــه مانن ـد الم ـاس تــراش داده شــده و تربیــت شــده باشــد عـوض عصـای دسـت تـاج سـر پـدر میشـود، و دختـری كـه بـه مقـام خـود و زن در ايـن عالـم پـی بـرده باشــد نگیـن انگشـتری مـادر میگـردد! پـس زمـان آن رســیده کــه هنگامــی کــه دخت ـری بهدنی ـا میآي ـد ص ـای عموم ـی دهی ـم و مجل ـس جشــنی ب ـر پ ـا کنی ـم، و در آن مجل ـس دع ـا بخوانی ـم ك ـه اي ـن چ ـراغ چی ــت؟ عاش ـقی ک ـه ب ـه معش ـوق رســید و قل ب معش ـوق را نشکس ـت ع ـادل میشــود ب ـه عوالــم عق ـل ق ـدم میگ ـذارد، و اگ ـر در عوال ـم بمان ـد و غـرور او را نگیـرد و انصـاف را از دسـت ندهـد عقـل او خـرد میشـود و از خ رد او آســمان هســت روشــن میشــود و عالــ خ ـاک جل ه آينــه عالــم ب ـالا میش ـود. جنس عالم بالا! - چگونه از جنس عالم بالا شوم؟ ه چ شو! - چگونه هیج شوم؟ مانند اتم طوری جمع شو تا صفر شوی. - چگ نه اتم شوم؟ همه چشم و گوش و حس شو! - چگونه همه گوش، چش و حس شوم؟ اگر آبی بخار شو! اگر آب نباشم؟ - اگر سنگی چوب ش ! اگر سنگ نباشم؟ - اگـر د ت ی کاغـذ شـو، اگ ر کاغـذی پـاک شــو، ـا اهـل ملكـوت بـا جوهــر نــور بـ ر تــ بنويسـند، ت ـا زمان ـی كــه ب ـه خ ـاك ب ـر گشــتی و خـاك شـدی و از خـاك ب ه درخـت و چـوب و سـنگ رس یدی كائنـات شــرح حالــت را بـرای يكديگ ر بازگــو كننــد، و آنچــه را هـم كـه اهـل ملك وت ب ا ج هــر نـور بـر تـو نوشـته شــده بودن بـه عالـم ملكــوت بـاز گردانـده شـود، تـ ت و هـم از جنـس عالـم بـالا شــوی!! *** زندگی! زندگ چیست و كجاست؟ - حب وطن! - حَب وطن چیست؟ حبَ وطن عشقی است غریزی، مانند عشق مادر به فرزند است و عشق فرزند به مادر. - حبَ عالم جیست؟ حبَ به عالم از غريزه نيست روحانی است. - فرق این دو چيست؟ حبَ وطن، عشقی است كه حدَ و مرز دارد، حبَ عالم عشقی است كه حد و مرز شناسد، سلاح و شمشیر اولی از آهن سرد است چون بايد از مرزش دفاع ‌ نمی كند، و سلاح و شمشير دومی از عشق است، چون مرزی ندارد كه از آن دفاع كند! - کدام بهتر است؟ دوست داش ن وطن هن نیست چون از غری ه است، ولی دوست داشتن همه عالم چون از غريزه نيست هنر است! صلای عمومی! - چه زمانی بايد صلای عمومی را در عالم زد؟ آید باید صلای عمومی زده شود و مجلس ‌ هر زمان که دختر به دنيا می جشنی بر پا شود! - چرا؟ خبر است. ‌ ها بی ‌ ای هست كه عالم از همه آن ‌ های پوشيده ‌ در تولد دختر حکمت ها را برايم بگو... ‌ - يكی از حكمت های ديگری را ‌ شود كه سرانجام چراغ ‌ با تولد دختر در خانه چراغی روشن می روشن خواهد كرد. دانند؟ ‌ - پس چرا قدر دختر را نمی داند. ‌ قدر چراغ را تا خاموش نشده کس نمی گیرند؟ ‌ - در تولد دختر چرا پدر و مادرها هنوز زانوی غم در بغل می

Made with