Hava

187 ... چنینگفت حوا را يـاد گرفتـم، هـر زمـان قدمـی بـرای کسـی بـر داشـتم، هـزاران قـدم برايـم برداشـته شـد، هـر زمـان عشـق را بـه انسـان و حیـوان و گیاهـی دادم، شـمع شـدم و پروانههـای بیشـماری برسـر و صورت ـم نشسـتند، ه ـر زم ـان نی ـت پاک ـی ک ـردم و ق ـدرت انجام ـش را نداش ـتم، ه ـزاران نفـر مامـور انجامـش شـدند!!! و هـر زمـان کـه حقـی را غصـب کـردم، حقـم هـزاران بـار غصـب شـد، هـر زمـان هـوای ارض را بـا تهمـت و افتـرا بهديگـران مسـموم کـردم، اول خـود از آن هـوا نفـس کشـیدم، هـر زمـان قلبـی را شکسـتم، قلبـم هـزاران بـار شکسـت، هـرگاه زخمزبانـی زدم، هـزاران تیـغ زخمزبـان بـر سـرم و جانـم باريـد، و هـرگاه کسـی را در آزمـون سـختی انداختـم، خـود در امتحـان سـختتری افتـادم!! ايـن من ـم ک ـه بهشـت و جهن ـم را ب ـرای خـود میسـازم و هن ـوز از خـدا و خل ـق خـدا مینال ـم ک ـه چـرا ب ـا م ـن چنی ـن و چن ـان میکنن ـد! *** کار خلق... و کار خدا اگـر عالـم منتظـر تولـد مـن نبـود و مـکان آمـاده و زمانـش نرسـیده بـود، چگونـه نطفـه مـرا در يـک زمـان مناسـب بسـتند؟ اگـر فشـار و درد نبـود، چگونـه مـرا از شـکم مـادر بـه ايـن عالـم میآوردنـد؟ اگـر دو قطـب مثبـت و منفـی نبودنـد، چگونـه چـراغ اطاقم را روشـن میکردنـد؟ اگـر شـب نبـود، چگونـه روز را بهمـن نشـان میدادنـد؟ اگـر عشـق نبـود، چگونـه لـذت مـادر شـدن را بهمـن میچشـاندند؟ اگـر بیوفايـی نبـود، چگونـه مـزه وفـا را بهمـن میچشـاندند؟ اگـر فقــر نبــود، چگونــه طعــم ثــروت حقیقــی را بهمــن میچشــاندند؟ اگـر دوری و فـراق نبـود، چگونـه طعـم وصـال را بهمـن چشـاندند؟ اگــر خلــق زشــتی جســمم را نمیديدنــد و بهرويــم نمیآوردنــد، چگون ـه زيباي ـی روحـم را میدي ـدم؟ اگ ـر جف ـا نمیدي ـدم، چگون ـه م ـرا غ ـرق دري ـای “عشـق” میکردن ـد؟ اگ ـر تهم ـت نب ـود، چگون ـه !

Made with