Hava

188 چنینگفت حوا... بیگناهـیام را ثاب ـت میکردن ـد؟ اگـر فشـار و درد اي ـن عال ـم نب ـود، چگونــه بــذر محبــت عالــم ديگــر را در قلــب مــن میکاشــتند؟ و اگ ـر اش ـک نب ـود، چگون ـه آن ب ـذر را آبی ـاری میکردن ـد؟! اگ ـر در ايـن عالـم متولـد نشـده بـودم، چـراغ اطاقـم را روشـن نکـرده بودنـد، فـرق روز و شـب را نشـانم نـداده بودنـد، مـادر نشـده بـودم، جـام وفا را سـر نکشـیده بـودم، معن ـی ث ـروت حقیقـی را درك نكـرده بـودم، طعـم وصـال را نچشـیده بـودم، زيبايـی روح را نديـده بـودم، عشـق را نشــناخته بــودم، و بیگناهــیام نیــز ثابــت نشــده بــود، چگونــه میتوانسـتند مـرا زائـر كـرده و بـه “زيـارت” ببرنـد! *** رنگ آبی - چرا رنگ آبی را دوست داری؟ درس ـت نمیدان ـم چ ـرا، ول ـی سالهاس ـت ک ـه اطاق ـم را ب ـا ن ـور آب ـی روشــن میکنــم و در آن نــور احســاس آرامــش میکنــم! - چرا؟ شـايد چـون رن ـگ آب ـی رن ـگ بهشـت اسـت و م ـن میخواه ـم خـود را در ايــن عالــم درآب و هــوای بهشــت ببینــم... شــايد بــرای آنکــه آسـمان بـدون ابـر رنگـش آبـی اسـت... شـايد بـرای اينکـه هـر قلبـی کـه تیـره نباشـد رنگـش آبـی اسـت... شـايد بـرای آنکـه هـر آتـش پاکی رنگـش آبـی اسـت... شـايد بـرای اينکـه هـر قلبـی کـه در آتـش پـاک میس ـوزد ش ـعلهاش آب ـی اس ـت... ش ـايد ب ـرای اينک ـه ه ـر قلب ـی ک ـه آرام ـش میده ـد رنگ ـش آب ـی اس ـت... ش ـايد ب ـرای آنک ـه ن ـور آب ـی چــراغ راهنمــای مــن در هــوای مهآلــود اســت... نمــی دانــم... فقــط ايـنرا میدانـم کـه در ايـن آسـمان ابـری و درايـن آتـش جـور و جفـا و ناپاکـی كـه دائـم در اطرافـم میسـوزد، و اضطرابـی كـه دائـم در قلبـم مـوج میزنـد، بايـد اطـاق وجـودم را بـه نـور آبـی روشـن کنـم تـا در !

Made with