Hava

196 چنینگفت حوا... آيـا نمیدانـی هـر آتشـی کـه بـر پـا میکنـی اول خـود در آن آتـش میسـوزی، بعـد ديگـران؟ آيـا نمیدانـی کـه هـر سـیلی کـه بـهراه میانـدازی اول خـود در آن غـرق میشـوی، بعـد ديگـران؟ پـس حـال مـا دعايـی بکنیـم کـه خـدا “دل” سـنگ تـورا بـا آتـش عشـقش خـاك نـرم كنـد، و خـاك نـرم بـا آب حیاتـت مرط ـوب کن ـد، و در آن خ ـاک ب ـذر نی ـت پاک ـی ب ـكارد و ن ـور را ب ـرآن ب ـذر بتابان ـد، ت ـا ب ـذر پ ـاك در دل ـت ب ـاز ش ـود و از آن ريش ـههای ف ـراوان بروي ـد، ريشـهها رشـتههای مرواريـد شـوند و قلبـت را بـه قلـوب وصـل كننـد، تـا تـو از درد و غمـی كـه بـر آنهـا وارد آوردی آگاه شـوی، از كـرده پشـیمان شـوی و خلـق خـدا از شـر دسـت و زبـان تـو آسـوده گردنـد.. آمیـن! *** خوراک روح! از خوراک روح بپرسم؟! - خـوراک بیوفـا، وفـای ديگـران اسـت، بـرای همیـن اسـت کـه بیوفـا، ب ـا وجـود بیوفاي ـی، وف ـا را طل ـب میکن ـد، خـوراک بیايم ـان، ايم ـان ديگـران اسـت، چـون بـا وجـود بیايمانـی، ايمـان ديگـران را بـه امتحـان میانــدازد! - خوراک باوفا و باايمان چیست؟ خـوراک باوفـا، وفـای حـق اسـت، و خـوراک بـا ايمـان، ايمـان او بـه حـق! باوفـا و باايمـان هـر دو از وفـای ”حـق” سرمسـتند، در حالـی کـه بیوف ـا و بیايم ـان دنب ـال فرصـت مناسـبی میگردن ـد ت ـا وف ـا و ايم ـان ديگـری را شـکار كـرده و از آنهـا تغذيـه کننـد! عشق و تشنگی! از عشق و تشنگی برايم بگو. - تشنه آب را طلب میكند، عاشق عشق و معشوق را! - طلب از چه بهوجود میآيد؟ هنگامـی كـه تشـنه هسـت ولـی آب نیسـت و عاشـق هسـت و معشـوق

Made with