Hava

19 ... چنینگفت حوا

- چگونه سنگ صبور باشم؟ در هنــگام خطــر ماننــد ســنگ خــود را بشــدت منقبــض کــن تــا تیــر زهرآل ـود دش ـمن در ع ـوض آنک ـه گوش ـت و پوس ـت ت ـو را پ ـاره كن ـد بگوشــهای بیفتــد بــدون آنکــه بهتــو آســیبی برســاند... در موقــع خطــر ط ـوری خ ـود را منقب ـض ک ـن ک ـه اگ ـر ت ـورا در هم ـان زم ـان بهدري ـای طوفانـی بیفکننـد خشـک از آن بیـرون بیايـی... وقـت خطـر طـوری خـود را منقبـض کـن کـه آتـش خشـم دشـمن ره بهآتـش دورنـت نیابـد و آنرا هـم جنـس خـود کنـد.. تـا هوايـی را کـه دشـمنانت آنرا بـرای تو مسـموم کردهانـد از منافـذ جسـمت وارد بـدن تـو نشـود، در موقـع خطـر طـوری راه گلوي ـت را ببن ـد ك ـه زه ـر از راه ده ـان وارد گلوي ـت نشـود. - خطر كه رفع شد چه كنم؟ خطـر كـه رف ـع شـد در آنچـه ب ـر ت ـو وارد آم ـده انقـدر صب ـر کـن ت ـا بهمقــام صبــوری برســی! - چگونه میفهمم كه سنگ صبور شدهام؟ زمانـی كـه احسـاس كنـی دهانـت از تلخـی زهـری كـه بهتـو داده انـد نـه تنهـا تلـخ نیسـت بلكـه انگبیـن شـده، ايـن شـیرين صبـری اسـت كـه در درد كـردی، در آن زمـان خـود را ماننـد يـك پـری دريايـی خواهـی ديـد كـه بـر فـرق سـنگی در وسـط يـك دريـای طوفانـی نشسـته وبـا آتـش دورنـش سـرما و طوفـان را تحمـل بینشـان، معطراسـت ! ِ میكن ـد، در حال ـی ك ـه مشـامش از عطـر سـحرآمیز ي ـار *** افق! از افق پرسیدم! چنین گفت «حوا»؛ افق حكم چشم و دهان را دارد. - چشم افق چیست؟ در صب ـح س ـحر اف ـق چش ـم میش ـود، پلك ـش را ب ـاز میكن ـد ت ـا خورش ـید و

Made with