Hava

79 ... چنینگفت حوا شـود و بعـد نمـازی بگـذاری تـا بـا قلـب بـه عوالـم ناشـناخته سـفر كنـی و زمانـی كـه برگشـتی از عوالـم ناشـناخته سـخن بگويـی، و باچشـم دل ببینـی كـه چگونـه اهـل ملكـوت و فرشـتگان الهـی در جلـوی آينـه قلبـت صـف كشـیده و منتظرنـد كـه خـود را در انـوار خورشـید حـق و در آينـه قلـب تـو ببیننـد! - چـرا اهـل ملكـوت بدنبـال قلـب و يـا آينـه پـاك در ايـن عالـم هســتند زمانــی كــه خــود در عوالــم ملكوتنــد؟ آنهـا دنبـال قلبـی هسـتند كـه از مـاده منقطـع باشـد تـا واسـطه الطـاف الهـی در ايـن عالـم شـود، آنهـا درپـی آينـهای هسـتند كـه بهطـرف عالـم ب ـالا چرخی ـده باش ـد ت ـا آنه ـا بتوانن ـد خ ـود را در آين ـه تماش ـا كنن ـد، آنه ـا آين ـه میخواهن ـد ت ـا ش ـايد نديدهه ـا را در آن ببینن ـد! باز هم از آن عوالم بگو! - حـال كـه مـن و تـو در ايـن برکـه انـدوه ماهـی هسـتیم بیـا تـا نمـازی بـا قلـب بخوانیـم و از خـدا بخواهیـم تـا پلكـی در عالـم ملكـوت بزنـد تـا از مخـزن اسـرارش فیـروزه و ياقـوت بـر مـا پاشـیده شـود!! «تو ماهی و من ماهی اين بركه اندوه بزرگیست زمانی كه نباشی، آه از نفس پاك تو و صبح نشابور از چشم تو

و حجره فیروزه تراشی، پلكی بزنای مخزن اسرار كه هر بار فیروزه و ياقوت به آنان بپاشی»* ***

ر وجود زن! ّ س ر وجود زن را برايم بشکاف! ّ - س ـر وجـود زن آگاه! واز زبـان يـک زن، ّ مـن يـک زنـم و تـا انـدازهای از س

Made with