Hava

90 چنینگفت حوا... کـردم و دم نـزدم. مـن مهاجـری هسـتم كـه بهدنبـال نـور آنچـه را کـه توش ـه راه آخ ـرت ک ـرده ب ـودم را ب ـه دس ـت غارتگ ـران م ـال، ج ـان و دل سـپردم ت ـا هـم راحت ـم بگذارن ـد و هـم ب ـارم سـبکتر شـود ت ـا ب ـا خی ـال ف ـراخ بهس ـوی ن ـور رفت ـه، درآن غ ـرق گ ـردم و غوط ـه خ ـورم و از م ـن جـز سـايهی ن ـور، باق ـی نمان ـد! م ـن مهاجـرم، مهاجـری ک ـه تمـام رشـتههای دلبسـتگی را از گذشـته و حـال گسسـت تـا آزاد شـود، مهاجـری کـه سـرش پرچـم اسـت و قلب ـش كشـورش. مهاجــری كــه ســر و يــا پرچمــش را در هــر خاكــی بلنــد و افراشــته میكن ـد، م ـن مهاج ـرم، مهاج ـری ك ـه قل ـب و ي ـا كش ـورش از جن ـس نــور اســت چــون قلبــش ماننــد نــور بههیــچ مكانــی متعلــق نیســت، مهاجــری كــه قلبــش همیشــه در پیشــاپیش او حركــت میكنــد، مــن مهاجــرم، مهاجــری كــه پرچــم كشــورش/قلبش ســر اوســت! مـرا هـزار بـار قطـع کننـد از هويـت ِ بـرای همیـن اسـت كـه اگـر سـر مـن گـم نخواهـد شـد، چـون سـر و يـا پرچـم ديگـری خـواه، رويانـد، قلـب مـن هیـج گاه شـهروند نمیشـود، چـون نـور اسـت و نـور تعلـق نمیپذيـرد، مهاجـر سـر انجـام سـر و يـا پرچـم را بخـاك میسـپارد، و لـی قلبـش را تقديـم نـور کنـد! - چگونه وسعت قلب پیدا كنم تا از خلق خدا نرنجم؟ قلب ـت را ب ـه قل ـب وجـود وصـل ك ـن ت ـا وس ـعت و گنجاي ـش قلب ـت زيــاد و بهانــدازه قلــب وجــود شــود! - چگونه قلبم را به قلب وجود وصل كنم؟ بــا ايمــان بهخــدا قلبــت بــه قلــب وجــود وصــل میشــود، ايمــان قط ـره را ب ـه دري ـا میرس ـاند و ه ـوای دري ـا را بهس ـر قط ـره میان ـدازد، بهطوریکــه از قطــره اثــری باقــی نمیمانــد و قطــره ناچیــز دريــا میش ـود، هرچن ـد ك ـه در خ ـاك محب ـوس باش ـد. قط ـرهای ك ـه ه ـوا و عشـق دري ـا در س ـرش افت ـاده باش ـد، درياس ـت و فشـارهای وارده را از خــود بــه اقیانــوس منتقــل میكنــد! اگ ـر ه ـوای ملك ـوت بهس ـرت بزن ـد، قلب ـت ب ـه قل ـب وج ـود وص ـل

Made with