![Show Menu](styles/mobile-menu.png)
![Page Background](./../common/page-substrates/page0130.jpg)
نقره داغ
مهرویه مغزی
130
حساب كار خود مى رسند، نه بحساب كارديگران، شراب الهى ( تعليمات الهى) را اول خود
مى نوشند، و بعد دور مى گردانند، از شرابى نوش جان مى كنند كه ارزشش با گذشت زمان
كم و زياد نمى شود، چون از اصل قديم است. خلاصه كلام آنكه ، نفوسى كه هواى ابدى
شدن در سر مى پرورانند در همه احوال به ازليت واصل قديم؛ و به آخرت کارو اصل جدید
متوسّلند.
از اصل قديم پرسيد.
در جواب گفت: ريشه واصل تعليمات الهى در تمام اديان يكسان و ازاصل قديم است. هرهزار
سال یک بار بمقتضای زمان و بمقتضای رشد بلوغ روحانی انسانها، خداوند يك نسخه جديد
از اصل قديم را توسط پيامبرانش برای بندگانش می فرستد.
سئوال كننده بياد داستان آدم و حوا افتاد و از عاقبت كار آنها پرسيد.
جواب آمد: خلاصه كلام آنكه نسل آدم و حوا در خارج از بهشت به جای آنكه جام هايشان
را از شراب الهى پر كنند، مانند خزه هاى دريائى دور دست و پاى يكديگر پيچيدند. حوا به
خاطر قلب شكسته اش خاطرات جدش، حواى مقدس، را در باغ بهشت فراموش كرده بود، و
يا مى خواست فراموش كند، و آدم هم نور را گم كرده بود وزيبایى ها را نمى ديد و درب
خانه ها را مى زد تا او را بيابد، و در راه عشق سرگردان و در بدر شد.
نور و زيبائى در دل آدم و حوا محبوس شده بودند، در حالى كه عقد نورِ آدم را با زيبايىِ
حوا در بهشت بسته شده بود. آنها دور خود مى چرخيدند و در اين چرخش ها، گمگشتگى
ها و تنهایى ها چه ها كه بر سر زيبايى و نور نياوردند.
قصه گو ساكت شد. نفس عميقى كشيد به حرفش ادامه داد و گفت:
تنها خدا مى داند كه آدم و حوا چند بار قلب یکديگر را شكستند. ولى قلب حوا بیشتراز قلب
آدم شکست، چون حوا در بدر به دنبال نور و وفاى يك آدم بود، بعبارت ديگر مى خواست