Memoirs – Showra Makaremi

49

اه‏تشا دای

چهارشـنبه همـه برویـم جلـوی دادگاه ببینیـم خبـر تـازه دسـت اول چـه اند. ‌ اند و چنانچــه آزاد شــده ‌ اســت. چنانچــه اعــدام شــده کــه یــک ۶۲ آن تــراژدی بــرای مــا ادامــه داشــت تــا بهمــن ســال ملقــات خانوادگــی یــک روز تمــام حضــوری داده شــد. امــا ایــن دی ـدار ب ـا دی ـداری ک ـه س ـال گذش ـته داش ـتیم ف ـرق داش ـت. البت ـه در ابتـدا دیدیـم کـه فاطمـه روی پـای خـود نمیتوانـد بایسـتد. در ثانـی از مأموریـن اجـرای نظـم خیلـی وحشـت داشـت. مرتـب بـه مـا توصیـه میکـرد بـه ایـن خواهرهـا خیلـی احتـرام بگذاریـد. خـودش نمیتوانسـت بایسـتد ولـی مرتـب بـه مـا سـفارش میکـرد جلـوی فـان خواهـر بلنـد شـوید. کننـده بـود. چـون ‌ هـای ملقات ‌ البتـه ایـن تـراژدی بـرای همـه بچه خواهـران مأمـور اجـرای نظـم زنـدان از دو گـروه خـاص انتخـاب شـده بودنــد. یــک عــده از بیــن توّابیــن و بــه قــول خودشــان گروهکــی و ای کـه از بی ـرون اسـتخدام کـرده بودن ـد. ‌ ی ـک عـده از توّابی ـن حرف ـه لـذا گـروه دوم ناظـر بـر رفتـار و اعمـال گـروه اول بودنـد کـه آیـا وظیفه خودشــان را خــوب انجــام میدهنــد یــا نــه. چــون جزئیتریــن ترحــم نسـبت بـه مجاهدیـن بزعـم آنهـا از گناهـان کبیـره محسـوب میشـد. در ابتــدا خــود مــن متوجــه شــدم کــه فاطمــه از ناحیــه پــا خیلــی ناراحــت اســت ولــی ســعی میکنــد از مــا پنهــان کنــد. مرتــب روی پ ـای خ ـود را میپوش ـاند منته ـا صـاح ندی ـدم در آن موقعی ـت چی ـزی هــای ناظــر ‌ ازش ســؤال کنــم. چــون متوجــه بــودم آن اولیــا مخدره مواظـب هسـتند. بالاخـره فاطمـه موفـق شـد بـا اسـتفاده ‌ چهارچشـمی کــه ازدحــام جمعیــت بوجــود آورده بــود، جریــان رفتــن ‌ از شــلوغی مجـدد خـودش بـه زنـدان سـپاه و مجـروح شـدن پـای خـود را بـرای بــرادر و خواهــرش شــرح دهــد. ۶۲ جریـان از ایـن قـرار بـود کـه خردادمـاه همـان سـال یعنـی سـال السـام حـاج ‌ او را احضـار میکنن ـد ن ـزد حاکـم شـرع، جن ـاب حجت

Made with FlippingBook HTML5