نقره داغ

مهرویه مغزی

نقره داغ

از خواب خوش بيدار شدم، و اراده كردم تصويرى را كه در رويا ديده بودم را كشيده و در آن روح بدمم، اراده كردم تصوير زيبايى ام را زنده كنم تا او را در جلوی چشمانم ببینم، و ازاو بخواهم عوالم مرابا عطر گل و رياحينش معطر كند، با خورشيد چشمانش عوالم مرا روشن كند، با نقل و نباتى كه از دهانش مى ريزد عوالم مرا شيرين مانند شكر كند، و بذرهاى ذوق و شوق را در دشت هاى حزن و غم بكارد. اراده كردم تصويرى را درعالم خاك كشم، كه كفش هاى وابستگى را قبل ازورود به چشمه كوثر از پا درآورد، اراده كردم كه از آن تصوير هيكلى بسازم كه از اثرات وجودش در اين عالم چهار رودخانه آب حيات، رودخانه شير، رودخانه عسل و شراب الهى از چشمه كوثردرروى خاك جارى شوند، مردگان زنده شوند، نعمت و فضل من به تمام بندگانم برسد، مزاقشان مانند عسل شيرين شود و همه از شرآب الهى، كه در جام هاى طلائي(كلمات و " تعليمات الهى) دور گردانده مى شود، نوشيده وابدى شوند. دراين زمان خدا آهى كشيد و همه كائنات با او آه كشيدند و ادامه داد و گفت: آن هيكل را، كه در نهايت زيبايى بود، حوا ناميدم و چون مى خواستم كه حوا زيبائى خود را در نور ببيند آدم را خلق كردم. نور را پيش آدم امانت گذاشتم تا نه تنها آدم زيبائى مرا " درحوا ببيند، بر حوا هم بتابد تا حوا هم زيبایى اش را در نور ببيند. خدا مكث كوتاهى كرد و زندگی را در كائنات دمید، همه كائنات نفسشان بالا آمد، و خداادامه داد و گفت: نور من هميشه ظاهر بود و زيبايى ام هميشه پنهان. من نور و زيبایی ام را بحد کمال در انسان كامل (سرالله) ظاهر كردم، ولى از آنجا كه هيج نفسى ياراى حفظ اين دو را با هم نداشت، از سرالله خواستم زيبائى و نور را بين آدم و حوا به دو قسمت نامساوى تقسيم كند، تا چشمه طلب در قلوب آنها باز شود، و شد. و از آنجا كه براى خلقِ انسان احتياج به رحم بود و من زيبايى را بسيار دوست مى داشتم ، زيبايى را، كه پنهان و اسراراميز بود، رحم كردم تا هر زمان كه نور آدم برزيبایى حوا مى تابد از نور آدم و زيبايى حوا آدم ها و حواها در عالم ظاهر شوند و خلقت انسان ادامه يابد. در حقيقت حوا اولين فرزند، و فرزندِ زيبایىِ من است، و آدم هم دومين فرزند و فرزندِ نورِ

175

Made with