نقره داغ

مهرویه مغزی

نقره داغ

كند و هوش نور را به انسان می دهد، غم را از بين می برد، شادى را افزون مى كند، وچون شيره جان معشوق است عمر كوتاه را جاودانه مى كند. شرابى كه خلق خدا مى اندازند از آب انگور است، اثرش زود از بين مى رود و درد افزون مى شود؛ غم جانشين شادى، و خمارى جانشين مستى مى شود. يك قطره شراب الهى شفاى ابدى عنايت مى كند و هزار جام شراب انگور، نه تنها درد را درمان نمى كند بلکه شفا راهم از انسان اخذ مى كند. و سئوال كردى چرا اسم شراب را روى عنايات حق گذارده اند ......شايد به اين دليل باشد كه شيره جان معشوق حقيقى هم مانند شراب خوشى و مستى مى آورد و انسان را ازدنياى وانفسا منقطع و به عوالم ملكوت وابسته مى كند......شايد شراب الهى، كه شيره و جوهر جان محبوب است، در قفسه سينه خدا انداخته و پخته شده أست تا خدا آنرا قطره قطره در حلق خلق خود بريزد ......شايد! از هوش نور در انسان سئوال رفت. در جواب گفت: نور هوش دارد، ادعا ندارد، غرور ندارد، بر همه مى تأبد، در مقابل خورشيد سر تعظيم فرود مى آورد، هر شب در دل خورشيد فرو مى رود تا در صبح سحر با خورشيد طلوع كند، بدون آنكه بسوزاند نفوذ مى كند، بدون آنكه خرابى ببارآرد روشنائى مى بخشد، وابسته نيست، منقطع است، گياهان را رشد مى دهد، أمراض را شفا مى دهد، زيبائى را از درون سنگ خارا وخاك بيرون كشيده وظاهر مى كند، در نورزيبائى مى شود. انسانى كه هوش نوررا دارد ادعا ندارد، غرور ندارد، بر همه مى تأبد، سر را در مقابل شمس حقيقت؛ درزير پاهايش مى گذارد، هر شب بحساب كار خود مى رسد تا حق از او راضى و خوشنود شود و او را با عبايش بپوشاند و از شرچشم بد حفظش كند، حرفش نفوذ مى كند، احدى را نمى آزارد، مغناطيس است و روشنائى را بدنبال خود مى كشاند، وابسته نيست، منقطع است، نفسش شفا بخش است،زيبائى را از درون زشتى بيرون كشيده و ظاهر مى كند، أشياء، گياهان و حيوانات را به بهشتشان، كه قلب اشرف مخلوقات است، وارد مى كند. از مرگ پرسيد.

29

Made with