نقره داغ

مهرویه مغزی

نقره داغ

(قره العين) در آخرين شب حياتش بر گردن خود انداخته بود، شايد.....شايد همان چاهى باشم كه ماه تمام (طاهره) را در شب صعودش از اين عالم درآغوش گرفت تا چشم نامحرم بر پيكر پاكش نيافتد، شايد....شايد يك آئینه پاك در مقابل ماه تمام (طاهره) باشم، شايد..... شايد ماه وآئینه باشم، شايد .....شايد عكس ماه تمام روى آب رودخانه ها باشم، شايد....شايد ماهى باشم، همان ماهى كه عاشق ماه بود و سرانجام به ماه و به معشوق رسيد، شايد .... شايد يك راز نهفته در صدف عشق باشم، شايد....شايد يك ماهى آزاد در درياى آزاد باشم، شايد.... شايد يك حكمت از حكمت هاى نهفته پشت پرده باشم، شايد.....شايد رنگين كمان باشم، شايد......شايد يك شاخه از درخت توت سفيد باشم....شايد توت سفيد شيرينى در دهان يك گنجشك باشم....شايد .....شايد واسطه بين ظالم و مظلوم باشم....شايد.....شايد يك آئینه شكسته در بستر يك رودخانه گل آلود باشم، آئینه اى كه تنها عكس كوسه ها را در خود مى اندازد....شايد.....شايد ....شايد زيبائى باشم و مى خواهم نور را شكسته و به آفتاب رسم .....شايد....شايد ستاره باشم، ستاره اى كه چند صد هزار سال پيش، در فاصله چند صد هزار سال نورى خاك وناپديد شده ولى هنوز كه هنوز است نورش در غيبتش حضور دارد و چشم و چراغ شب هاى تاريك است، شايد....شايد گردش كرات بدور يكديگر باشم، شايد.... شايد .شايد چراغانى شب عروسى … اين كهكشان شيرى كه حرفش را مى زنند من باشم، شايد. باشم، شايد .... شايد لباس عزاى عزاداران باشم، شايد.....شايد سر موئى در دست غافلان باشم، شايد ....شايد يك نگاه بى تفاوت به ظلم يك ظالم باشم، شايد .....شايد نگاه يك مظلوم به جلاد نادانش باشم، شايد.... شايد نگاه پاكى به آفتاب و آئینه باشم، شايد....شايد آب و آئینه باشم، شايد ....شايد سنگ و آئینه باشم، شايد...شايد آئینه و نور باشم، شايد ....شايد آبروى رفته بى آ بروئى باشم شايد.....شايد آب پاك روى سنگفرش خيابان باشم، شايد....شايد آب پاكى باشم كه با نيت پاك روى سنگ قبر مى پاشند، شايد....شايد عطر گل باشم و در هوا پخش باشم شايد....شايد نيش زنبور عسل باشم، شايد....شايد شهد شيرين گل و عسل باشم، شايد.....شايد گلابپاش باشم شايد.....شايد در زيارتگاه ها عطر گلاب باشم، در مساجد آب وضو، و در كليسا هم شمع روشن باشم، شايد....شايد دعا باشم و پشت سر مسافر خوانده مى شوم، شايد....شايد آب پاك باشم و پشت سر مسافر با دعا پاشيده مى شوم....شايد....شايد عطر روضه رضوان باشم .....شايد....شايد روح باشم و در رحم مادر جذب تخمك مى شوم، شايد....شايد خاك و آب باشم و به خاك و آب بر مى گردم، شايد.....شايد آتش جهنم؛ و

39

Made with