نقره داغ

مهرویه مغزی

نقره داغ

می بندد، در مدار محدود و فضاى تاريكخانه اين دنيا به دنبال معشوقه ها مى رود واز شناسایی خود و خدا ى خود؛ هر دو محروم شده و نامحرم مى شود. پس آنچه مَحرم را از نامَحرم جدا مى كند؛ پرده نازك دیده دل نامحرم است، كه اگرکنار رود دیده دل او به عوالم ديگر باز مى شود و نامحرم را شاهد و محرم مى كند. جوابگو مكثى كرد، نفسی تازه كرد و ادامه داد: پس اگر نامحرمى را ديدى كه در پشت ديوار پوست و گوشت سنگر گرفته به او بگو: پرده را كنار زن، پوست تن را پاره كن تا ماده را از انرژى، مرگ را از زندگى، زيبائى را از زشتى، نور را از تاريكى و محرم را از خود جدا نبينى، چون در آن طرف پرده خبرى از پوست تن، ماده، مرگ ، زشتى، تاريكى ، نامحرم و تضاد نيست. جواب دهنده ساكت شد، نفس عميقى كشيد و در حالى كه چشمانش هنوز بسته بودند تا با چشم سر تضادها را نبيند به حرفش ادامه داد و گفت: را در ميان این همه ضد و ' خود ' حال بر گرديم سر سئوال تو كه از من پرسيدى كه آيا من نقيض ها ديده و شناخته ام يا نه. چگونه مى خواهى با این همه ضد و نقیض ها، و با چشمى كه در هر آن هزاران بار باز و بسته مى شود جواب درست به سئوال تو دهم؟! ...... در عِوَض جواب پرسيد : من كيستم؟! جواب دهنده گفت : تو سئوال هستى و در سر منى! پرسيد : تو جوابى؟! جواب آمد : من جواب نيستم، من واسطه سئوال و جوابم. سئوال كننده بعد از مكثى كوتاه با ناباورى تمام گفت: حال ادعا مى كنى كه بنده مقرب درگاه خداوند هستى و خدا تو را واسطه و مامور كرده كه جواب سئوالات مرا بدهى!

44

Made with