نقره داغ

مهرویه مغزی

نقره داغ

از نقش نقاشى پرسيد. جواب آمد: نقش آن، طرح يك جنگل بسيار اسراراميز و در هم پيچيده است، طرح جنگلى است كه درخت هايش آبى رنگند و بلبل در شب هاى مهتابى در آن آواز مى خواند. من هنوز كه هنوز است نمى توانم دو نظر به آن نگاه كنم. پرسيد: منظور از كشيدن آن طرح چه بود؟ جواب آمد: شايد مى خواستند حقیقت این دنيا را به من نشان بدهند، نشان دهند که این دنیا حكم محراب جنگل را دارد و انسان هم در این جنگل حكم بلبل را؛ بلبلی که روح دارد، احساساتى و عاشق است و در شب هاى مهتابى با خواندن آوازهاى سوزناك غمش را تسکین می دهد......شايد مى خواستند به من بگويند تو كه حوا و اسرارآميزى روح و بلبل اين جنگل ودنيا شو، و نواى ملكوت را در اين محراب به گوش همگان برسان ....شايد! پرسید: نقش بلبل (خود) را هم در نقاشی دیدی؟ جواب آمد: بلبل را ندیدم! پرسید: چرا؟ جواب آمد: بلبل متعلق به جنگل نیست. بلبل در شب های مهتابی و در نور مهتاب در جنگل آواز می خواند ولی به جنگل تعلق ندارد. انسان هم با آنكه در محراب دعا مى خواند ولى به محراب تعلق ندارد. موضوع را عوض کرد و از هويّت حوا پرسيد. جواب آمد: حوا يك موجود روح دار است و براى موجودات روح دار هم رحم است. حوا را به دنيا هم تشبيه مى كنند چون دنيا براى عالم بالا حكم رحم را دارد، چشم و گوش روح

56

Made with