نقره داغ

مهرویه مغزی

نقره داغ

جواب آمد: ولی از آنجا که فاصله انسان با خدا تنها يك نَفس است، در آخرین نَفس از خدا خواهم خواست كه زيبائى اش را تمام و كمال در يك آئینه مسطح نشانم دهد، تا من او را در يك آن زيارت كرده وهر چه دارم و ندارم را نثارش كنم، از دنيا و آنچه در آن است منقطع شوم، جز چهره معشوق نبينم، جز صدايش صدائى نشنوم، لبانش را روى لبانم احساس كنم كه جان را از تنم مى مكد تا در دل بى جانى دمد. از خدا خواهم خواست كه روح مرا قبل از صعود از این عالم، مانند هوا در تك تك اتم هاى كهكشان پخش کند، تا در هر اتم شُكرانه به جا آورد و ناشُكرى ناسپاسان ستونهاى این كهكشان فرو نريزد. و ازخدا خواهم خواست، او را ببينم كه عطر روحم را گرفته و در گلابپاشی ريخته و بدست گلابپاشان ملكوت مى دهد، تا آنرا درجّو كرات بپاشند تا ......تا شايد اثرى از من در اين عالم باقى بماند. پرسيد: از خدا ديگر چه طلب مى كنى؟ جواب آمد: از خدا خواهم خواست كه اسرار كهكشان را براى من باز و گشوده كند. پرسيد: اسرار كهكشان به چه درد تو مى خورد، براى چه مى خواهى اسرار كهكشان را بدانى؟ جواب آمد: اگر در زمان حياتم اسرار كهكشان براى من باز و گشوده شوند؛ در موقع صعود از اين عالم و در سر راهم به عالم روح، مجبور نيستم كه قفل هاى بسته اسرار را يكى يكى باز كنم. از كهكشان پرسيد. جواب آمد: كهكشان از خشت و گل نیست. کهکشان از امواج و ارتعاشات مشيت اولیه خداوند درست شد؛ امواج و ارتعاشاتی که همه مثبت و سازنده بوده و هستند. از تابش انوار صاحب زمان، گره محكمى به امواج و ارتعاشات مشيت اوليه خداوند زده شد و كهكشان ظاهر شد. پرسيد: از كجا با اين اطمينان سخن مى گوئى؟

73

Made with