نقره داغ

مهرویه مغزی

نقره داغ

قصه گو گفت: مقام عبد بسيار عظيم است آن را دست كم نگير. نفسى كه از راز خلقت با خبر شود از شدت خضوع و خشوع ادعاى عبد بودن مى كند. هر چند مدعيان عبد بودن بى شمارند، ولى عبد حقيقى بسيار نادر ومانند كبريت احمر ناياب است. گفت : پس مقام سرالله بسيار عظيم است. قصه گو در جواب گفت: درست است، مقام سرالله بسيار عظيم است. ايشان اولين تصويرى هستند كه خدا از خود دراین عالم كشيد وآن تصوير را براى انسانها نمونه و سرمشق قرار داد، و از همه خواست كه پا جاى پاى ايشان بگذارند تا انسان شوند. ولى از آنجا كه هيچ دومى به مقام اولى نمى رسد، هيچ انسانى هم، اگر كامل شود، به مقام سرالله نخواهد رسيد. قصه گو كه جوابگوى جوابهايش شده بود، بايد جواب سئوالات شنونده داستانش را مى داد تا شك در قلب او رخنه نكند. شنونده داستان آدم و حوا پرسيد: اگر مقام سرالله عظيم است، چرا خدا تصوير خود و يا سرالله را پادشاه نكرد تا ريشه ظلم و عداوت را در اين جهان بخشكاند ؟ قصه گو در جواب گفت: پادشاهى جهان به تخت و تاج نيست. ببين بر سر حضرت مسيح چه آوردند، تاجى از خار بر سر پادشاه قلوب گذاشتند تا بخيال خام خود از مقامش بكاهند، ولى ايشان بدون تخت و تاج و با تاج خار بر قلوب اهل عالم حكم راندند . پرسيد: اگر سرالله پيامبر نيستند، چرا سرالله را با حضرت مسيح مقايسه مى كنى؟! قصه گو گفت : ما هنوز به بهشتى كه پيامبران الهى به ما وعده داده اند وارد نشده ايم ، ما هنوز به پشت درِ بهشت إشارات هم نرسيده ايم، پس تو هم به اشارات من خرده مگير. از بهشت اشارات پرسید قصه گو گفت : بهشت اشارات در اين جهان است. اگر ما دربهشت اشارات به اشارات دل نبنديم، از اشارات به بهشتى كه پيامبران الهى بما وعده داده اند خواهیم رسيد.

91

Made with