نقره داغ

مهرویه مغزی

نقره داغ

قصه گو، براى حسن ختام به بحث مقام سرالله، گفت: تو هم تا زمانى كه در روى زمين و در ميان خاكيان زندگى مى كنى مقام خورشيديان را ،كه در خورشيد و يا در جوار خورشيد زندگى مى كنند، را به سئوال نكش. تا از مرز آتش در جو زمين، رد نشده و گرما و حرارت شديدش را از نزديك تجربه نكرده اى به بلند پروازى بلند پروازان شك نكن و تا در آتش پاك كننده سوخته و خاكستر نشده اى به مقام سيمرغ شك نكن. قصه گو براى چند لحظه سكوت كرد، نفس عميقى كشيد و به حرفش ادامه داد و گفت: با آنكه از داستان حوا دور افتاده ایم ولى لازم بود مقام سرالله واضح و روشن شود تا به نقشى كه ايشان در زندگى حوا بازى كردند آگاه شده و شك نكنيم. حال بيا با هم به بهشت اشارات رويم. شنونده داستان، حرف قصه گو را قطع كرد، پرسيد: چگونه مى خواهى مرا به بهشت اشارات، كه پيامبران الهى به آن اشاره كرده اند، برى؟ ما كه در آن زمان زندگى نمى كنيم. فاصله زمانى ما با اول خلقت؛ از زمين تا آسمان است. درجواب گفت: زمانى كه حرفش را مى زنى، ساخته انسان است، طول و عرض دارد، محدود است و با حركت عقربه كوچك ساعت اندازه گيرى مى شود. زمانى كه پيامبران الهى از آن سخن مى گويند، طول و عرض ندارد، نامحدود است و قابل اندازه گيرى نيست. زندگى با دميدن روح در جنين آغاز مى شود، در عوالم بى نهايت خداوند ادامه پيدا كرده وپايان ندارد، زندگى شروع دارد، ولى پايان ندارد. ولى نفسى كه زندگى ابدى مى يابد، چون ازليت و أبديت در حقيقت يكى است، أبديتش با ازليتش يكى مى شود، و از ازل تا ابد زندگى خواهد كرد. چنين نفسى در عوالم بالا بزيارت پيامبرانى كه چند صد هزار سال پيش در اين عالم ظاهر شده اند مى رود، زندگى را از شروع، ازليت، تا أبد تجربه خواهد كرد. او حلقه هايى را، كه انسان باسم قرن، سال، روز، ساعت به انوار زمان زده است، را باز و گشوده كرده و غرق الطاف الهى مى شود. ولى طول مسافت را مى توان اندازه گرفت، يعنى مى توان گفت كه فاصله ما تا شروع خلق

95

Made with