Next Page  28 / 160 Previous Page
Information
Show Menu
Next Page 28 / 160 Previous Page
Page Background

ها

یادداشت

22

بـه انجـام دادن تقاضـای آنهـا نیسـتم. مـرگ بـرای مـن خیلـی شـیرینتر

و دلپذیرت ـر اسـت از آن ن ـوع همـکاری کـه تشـکیلت از م ـن انتظـار

اش بـرای خـودش محتـرم اسـت. رژیـم جـان

دارد. هـر کـس عقیـده

مـرا میتوانـد بگیـرد ولـی عقیـده مـرا نمیتوانـد بگیـرد.

بعــد از آن گفــت و شــنود و تمــام شــدن وقــت بــدون نتیجــه

خداحافظـی کـرده برگشـتیم منـزل، مأیـوس و ناامیـد. روی هـم رفتـه

ای یکمرتب ـه

داشـت آن وضـع ناخواسـته برایم ـان ع ـادی میشـد. هفت ـه

هـا بـه دیـدن مادرشـان و انتظـار آینـده

بـه ملقـات رفتـن و بـردن بچه

نامعلــوم و مبهــم.