186
چنینگفت حوا...
درس ـت اس ـت، نفس ـی ك ـه در تاريك ـی میكش ـی ب ـه عال ـم ان ـوار راه
نـدارد ولـی قبـل از آنکـه عالـم اعـداد يعنـی ايـن عالـم را تـرك كنـی
صرافـان وجـود محتسـب شـده و بهجمـع و تفريـق مشـغول میشـوند
تـا مقامـت را پیـدا كننـد، و تـورا در آن منـزل دهنـد و نفسهـای پـاك
باقیمانـدهات را محمـل آن مقـام كـرده تـا تـو تـا ابـد از آن هـوا نفـس
بكش ـی. اگ ـر حاصـل جم ـع و تفريقه ـا مثب ـت باش ـد ه ـوای مقام ـت
آت ـش عشـق خواهـد ب ـود. اگـر نتیجـه جمـع و تفريقهـا مسـاوی در
بیايـد از آب نفـس خواهـی كشـید، آبـی كـه در حـرارت آتـش عشـق
محبــوب ســرانجام بخــار میشــود و بعــد از آنکــه بخــار شــد هــوا
آتشـین میگـردد... اگـر نتیجـه جمـع و تفريقهـا منف ـی باشـد هـوای
مقام ـت خ ـاک خواه ـد ب ـود، خاک ـی ک ـه مانن ـد خاکس ـتر روی آت ـش
روح را میپوشـاند تـا زمانـی كـه بـا دعـا و مناجـات و دادن خیريـه و
مبـرات در ايـن عالـم روح نجـات حاصـل پیـدا كنـد... و اگـر روح در
ايـن عالـم فرصـت رشـد کـردن پیـدا نكـرده باشـد در آن عالـم بـرای
آنک ـه ب ـه کم ـال رش ـد خ ـود برس ـد ب ـذر میش ـود و در دل ارواح ـی
كــه از آنهــا بــوی آشــنايی بهمشــامش میرســد مینشــنید تــا در
گرم ـای عش ـق آنه ـا رش ـد كن ـد. پ ـس ش ـايد “نف ـس آخ ـر” آخري ـن
بخـت انسـان باشـد تـا از آنچـه کـه بـر او و بـر خلـق خـدا بهخاطـر او
گذشـته طلـب مغفـرت کنـد... شـايد نفـس آخـر امضـا پايـان قـراردادی
باشـد كـه از ازل بـا خـدا بسـته بوديـم!!
***
بهشت و جهنم!
ه ـر زم ـان ك ـه دع ـا ب ـرای کس ـی خوان ـدم، اول خ ـود از دع ـا نصی ـب
بـردم، هـر زمـان دعـای شـفايی بـرای مريضـی خوانـدم، اول خـود شـفا
پی ـدا ک ـردم، ه ـر زم ـان دعاي ـی ب ـرای گمگشـتهای خوان ـدم، اول خـود
سـر بـهراه شـدم، هـر زمـان درسـی بـه کسـی دادم، اول خـود آن درس