55
عباس امیر انتظام
و توافق
۳۲۵
یخی پور و آقای کبیری مسئول آموزشگاه و واحد
��
زندان اوین آقای ش
ه اطباء مختلف
��
تن حق مراجعه ب
��
انی من و داش
��
ئونات انس
��
آقایان جهت رعایت ش
های غیر از زندان با
تات، آرتروز، و...) در مکان
��
ت، معده، پروس
��
م، گوش، پوس
��
(چش
ام ملاقات کنم (که در
واده
��
تن حق ملاقات با افراد خان
��
ور ماموران زندان و داش
��
حض
ام و در بقیه مدت فقط
سال از آن را ممنوع الملاقات بوده
۳
مدت سیزده سال گذشته
اند و با
پدر بزرگ و مادر بزرگ دخترم به ملاقاتم آمده
۱۳۶۴
ام و از سال
دختر عمه
ایرین ملاقات نداشتم). روزنامه، رادیو و تلویزیون داشته باشم و مانند دفعات قبل
��
س
تبند به بیمارستان بروم. ولی نه در
��
با لباس خودم و بدون دس
۶۸
و
۶۶
ال
��
یعنی س
تان ابلاغ شده بود، هیچگونه
��
حکم صادره که به ماموران جهت انتقال من به بیمارس
فاهی به آنان مبنی بر رعایت
��
ده بود و نه هیچ دستور ش
��
ای به موارد توافق ش
اره
��
اش
کال تراشی دوباره مانع از انجام مداوای من
��
ده بود، در نتیجه با اش
��
آن موارد داده ش
گردیدند و مجبور شدم با نوشتن نامه و اعتراض به لغو توافق به بند زندان بازگردم.
های نشاط آور مسئولان زندان
وخی
��
جناب آقای یزدی، این نوع رفتار، جزئی از ش
ای به عنوان تمرد زندانی در پرونده
است تا هم مزاحی کرده و لذتی ببرند و هم نامه
اند تا حتی دکتر گوش، مرا نپذیرد و شاید
تر از همه، دستور داده
داشته باشند. جالب
های آن، من تسلیم اعمال غیر
تات و عوارض و ناراحتی
��
با تداوم چرک گوش و پروس
انسانی آقایان شوم.
با احترام،
عباس امیر انتظام
زندان اوین
۱۳۷۱
مرداد
۲




