Table of Contents Table of Contents
Next Page  161 / 227 Previous Page
Information
Show Menu
Next Page 161 / 227 Previous Page
Page Background

156

چنینگفت حوا...

روح پـرواز كنـد.

آيا تو بهقدرت روح خود پی بردهای؟

-

اگـر بـه قـدرت روح خـود پـی بـرده بـودم حـال مـن و تـو ايـن گفتگـو

را نداشــتیم، مــن در قلبــت نشســته بــودم و ديگــر حجــاب ســؤال و

جـواب در میـان مـا نبـود، چـون مـن همـه جـواب بـودم!

بگو در راه خود شناسی و خدا شناسی بهكجا رسیدهای ؟

-

كار مـن تـا انـدازهای آسـان بـود چـون مـن از علـم و دانـش اكتسـابی

در ايـن عالـم بینصیـب بـوده و هسـتم و بـرای همیـن بـود كـه بـرای

يــك ســفر روحانــی چــارهای جــز تــوكل بهخــدا نداشــتم، و روزی

كــه بــا تــوكل بهخــدا چشــم از ايــن عالــم بســتم و قــدم را بهطــرف

خودشناســی و خداشناســی و عالــم روح برداشــتم، قــدم را در عوالــم

مابی ـن روح و جسـم گذاشـتم ت ـا آنچـه ك ـه مشـاهده ك ـردم و ب ـر م ـن

گذشــت را بهرشــته تحريــر درآورم!

بگو بر تو چه گذشت!

-

در آن روز در دفتـر خاطراتـم نوشـتم: همهجـا تاريـك اسـت، مـن تنهايـم، وزن

نـدارم، بیانـدازه سـبك هسـتم، اگـر نسـیمی بـوزد مـرا بـا خـود خواهـد بـرد،

حـال خـود را ذرهای میبینـم كـه بـر امـواج و ارتعاشـات بیشـماری سـوار

اسـت، ولـی مـن سـواركار نیسـتم امـواج و ارتعاشـات مـرا بـا خـود میبرنـد،

اينجـا اراده كار نمیكنـد، عصـای دسـتم را از مـن پـس گرفتـه انـد. بـه پشـت

س ـرم ن ـگاه میكن ـم ارتعاش ـات را میبین ـم ك ـه قل ـوب انس ـانها را بهش ـدت

میلرزانن ـد و از ل ـرزش قل ـوب ام ـواج بلن ـد میش ـوند. ح ـال دور و ب ـرم را

نـگاه میكنـم، امـواج را میبینـم كـه در هـم وارد و خـارج میشـوند، آنهـا

در اتمسـفر و ملكـوت يكديگـر وارد و خـارج میشـوند، گاهـی دور يكديگـر

طـواف میكننـد و گاهـی بـا فشـار زيـاد از مـدار يكديگـر خـارج میشـوند.

اي ـن آش ـفتگی از وابسـتگی قل ـوب ب ـا يگديگ ـر

نداي ـی دردورن ـم میگوي ـد:

اسـت،. وابسـتگی آنهـا را از رفتـن بهطـرف مقصـد اصلـی بـاز مـیدارد!

چاره چیست؟

از ندای دورنم میپرسم:

چ ـاره اي ـن اس ـت ك ـه ب ـه امواج ـی ك ـه از قل ـب عال ـم و ب ـرای

میگوي ـد: