160
چنینگفت حوا...
بعدهـا هـر زمـان كـه صدايـش را شـنیدم بـا ذكـر يكـی از اسـامی خـدا
صداي ـش را خام ـوش میك ـردم ت ـا مدت ـی از ش ـرش راح ـت ش ـوم!
***
مجازات دشمن!
- چرا انسان نبايد دشمن خود را مجازات كند؟
بـرای هـر عمـل خافـی يـك مجـازات هسـت دو تـا نیسـت، اگر انسـان
مجـازات كنـد خـدا مجـازات نمیكنـد و اگـر انسـان مجـازات نكنـد و
بخــدا واگــذار كنــد خــدا مجــازات میكنــد، و انســان بايــد مجــازات
دشـمنش را بـه خـدا واگـذار كنـد!
- چرا؟
برای آنکه از سهم خود در ظلم دشمن بیخبر است!
مگر ما هم در ظلم دشمن خود سهم داريم؟
-
تا اندازهای سهم داريم!
- چرا؟
خ ـدا بهت ـو ح ـق داده و ص ـدا ه ـم داده ت ـا از حق ـت دف ـاع كن ـی، اگ ـر
از حقـت دفـاع نكـردی و بهتـو ظلـم شـد درظلـم دشـمن سـهم داری.
پـس درعـوض آنکـه بـدون دشـمن و تنهـا بـه قاضـی بـروی بهتـر اسـت
مجـازات و مكافـات دشـمن خـود را بـه خـدا واگـذار كنـی!
با نفس چه بايد كرد؟
-
جسـم تـو همـان مسـجدی اسـت كـه نفـس تـو روزی هـزار بـار در آن
مس ـجد بهط ـرف خ ـود ايس ـتاده و نم ـاز میگ ـذارد.
پ ـس ب ـرای آنک ـه از شـر نف ـس ب ـرای چن ـد لحظ ـه ه ـم ك ـه شـده
رهايـی يابـی هـر روز در مسـجد جسـمت سـجادهای بـه نیـت پـاك
پهـن كـن و بهطـرف قبلـه عالـم بايسـت و بـرای اهـل عالـم از هـر
ديـن و ملیـت و نـژادی و رنگـی كـه هسـتند نمـاز بگـذار تـا روزی
يـك بـار هـم كـه شـده از نفـس و يـا سـايه خـود تـا حـدا مـكان