30
چنینگفت حوا...
پای بأيد، بر سر عالم زنی
نئ كه عالم از طمع، بر هم زنی
چون دم از أمال دنیا كم زنی
مورد الطاف بسیارت كنم
- حـال بگـو چگونـه پـای بـر سـر عالـم زنـم تـا عالـم را از طمـع
بــر هــم نزنــم، و مــورد الطــاف بســیارش شــوم؟!
از بد كسی سؤال كردی، من نیز در اين راه سرگردانم!
از آنچه میدانی بگو!
-
ش ـايد اگ ـر پ ـای ب ـر س ـر عال ـم زده، دنی ـا ب ـه طم ـع بره ـم نزن ـی، در
عــوض آنكــه جهــان را طــواف كنــی، عالــم زائــرت گــردد!
- چه كنم كه دنیا برمن طواف كند؟
بهيـادآر کـه اشـرف مخلوقاتـی تـو و از آهـن و سـنگ و شیشـه باهوشتـر!
ک ـه قصـر و كلب ـهات از آنه ـا س ـاخته ش ـده. ي ـا از آب روان و نس ـیم ه ـوا
و مرغ ـی ك ـه در آس ـمان و پ ـرواز میكن ـد. بهي ـادآر ک ـه فه ـم ت ـو ارج ـی
بی ـشاز جـام طاي ـی دارد ک ـه در دسـت پادشـاهان ب ـوده، چراک ـه انسـانی
تـو و مأوايـت قلـب پادشـاه عالـم اسـت، و چـون تمـام عوالـم ملكـوت و
م ـادون بهپیرامون ـش ط ـواف میكنن ـد ت ـو نی ـز درمحی ـط قل ـب و عش ـق او
طـواف كـن تـا همـه عالـم و موجوداتـش زائـرت شـوند! اگـر چنیـن كنـی
فهـمات را بـا عقـل خداونـدی محـك خواهنـد زد، تـا در طريقـت او قـدم
گـذاری و از الطـاف بینهاي ـت حـق سـهمی شايسـته ب ـه من ـزل بب ـری!
***
هستی و نیستی!
-چه زمانی دنیا زير و زبر میشود؟
همانگونــه کــه عالــم وجــود را گفت:كــن، فیكــون! [بــاش و شــد] و
زمانـش شـايد وقتـی کـه كفـر و نادانـی بجايـی برسـد و گزيری جـز آوار