Table of Contents Table of Contents
Next Page  38 / 227 Previous Page
Information
Show Menu
Next Page 38 / 227 Previous Page
Page Background

33 ...

چنینگفت حوا

همـه ازآن نصیـب ببرنـد. پـس تـا زمانـی كـه نـور ايمـان در قلـب

مومـن اسـت مومـن از نـور حاملـه میشـود، تـا در زمـان و مـكان

فرزنــدان نــور را بهدنیــا آورد!

***

خاطرات!

با خاطرات تلخ چه میكنی؟

-

آنها را در آتش میسوزانم، و خاكسترش را بر باد میدهم!

با خاطرات خوش چه میكنی؟

-

خاطـرات خـوش را در روی كاغـذی مینويسـم و بـه كنـار دريـا میبـرم،

تكـه تكـه میكنـم طـوری كـه بـه قطعـات بسـیار كوچـك تقسـیم شـود،

بعـد بـا عطـر عشـق آنهـا را عطرآگیـن كـرده و بـا شـكرگذاری و ذكـر

خــدا آنهــا را بــه دريــا میســپارم تــا امواجــش آنهــا را بلعیــده و بــه

اقیانـوس بـرد تـا جوهرخـوش خاطراتـم در آبهـای روان حـل شـده و در

عالـم پخـش شـود، و روز بعـد بـر میگـردم تـا اگـر تكـه كاغـذی بـه

سـاحل بـاز گشـته باشـد دوبـاره آنرا بـه دريـا بسـپارم!

- چرا با خاطرات خوش خود چنین میكنی؟

اين مناسک، مراسم شكرگذاری من است!

- چرا با زبان شكر نمیكنی؟

بازبــان هــم شــكر میكنــم، ولــی میخواهــم «ازهــر شــکرم هــزاران

شکرســتان پديدآيــد»*

تابحال شده كه از اين شكرگذاری نشانهای ديده باشی؟

-

روزی بهدريــا رفتــم و تكــه كاغــذی را يافتــم كــه امــواج دريــا آنرا

بهم ـن بازگردان ـده بودن ـد، پی ـش از آنك ـه آنرا دوب ـاره ب ـه ام ـواج دري ـا

بسـپارم خواندمش:«دسـت از طل ـب ب ـر ن ـدارم ت ـا كام م ـن برآي ـد..» **

آن قطعــه را ديگــر بــه دريــا نســپردم، و بازگشــت آنرا بهفــال نیــك

گرفت ـم.