نقره داغ
مهرویه مغزی
17
جواب آمد: اگر آيينه جهان هستى صاف، مسطح و يك تكه بود و معشوق، زیبایی خودرا در
يك آیینه مسطح صاف و يك تكه تماشا مى كرد، زيبائى درون آیینه (عاشقان) به نوربرون
آیینه (معشوق) مى پيوست، آیینه مى شكست و جهان هستى از هم مى پاشيد.
پرسيد: حال كه معشوق حقيقى خود را در آیینه هاى بى شمار چرخ گردون نگاه مى كند
چرا آیینه ها نمى شكنند؟
جواب آمد: آیینه هاى چرخ گردون نه تنها مسطح نيستند متحرك و چرخان هم هستند و قادر
نيستند زيبایی معشوق را بطور كامل و در يك زمان منعكس كنند، در نتيجه نمى شكنند.
بعبارت ديگر خلقت از نور و سايه هر دو زندگى مى يابد.
توضيح بيشترى خواست.
جواب آمد: جهان هستى از لايه هاى مسطح، كه در موازات يكديگر حركت مى كردند
ساخته شد. ولى از آنجا كه خلقت بر اساس مساوات به وجود آمده بود و نور، حرارت، عشق
و زندگى بايد از مركزِ وجود به تمام لايه ها و سطوح هستى نشر مى كرد، لایه های مسطح
و موازی شروع به گردش به دور خود و به دور مركز وجود كردند. لبه هاى تيز، برنده و
نا صاف آنها در اثر گردش و چرخيدن بتدریج صاف و صیقلی شدو به شكل دايره، كه فرم
كامل هندسه است، درآمدند، و همه با هم به دور قوه فاعله و يا آتش عشق در هسته مركزى
و كرات با هوش تر از خود شروع به طواف كردند. جهان هستى گرد و چرخان شد، كره
زمين به دور خود و خورشيد، كه از او با هوش تر بود، شروع به چرخيدن كرد و از نور و
حرارت خورشيد زندگى يافت.
گفت: كرات آسمانى كه هوش ندارند!
در جواب گفت: كرات آسمانى روح ندارند، ولى هوش و روان آتش را دارند. آنها با آتشى
كه در درونشان مى سوزد حركت مى كنند و بغير از خورشيد همه از هوش نوربى نصيبند.
هوش حيوانات هم هوش آتش غرايز حيوان است. ولى هوش انسان، هوش نور است چون