Next Page  56 / 256 Previous Page
Information
Show Menu
Next Page 56 / 256 Previous Page
Page Background

نقره داغ

مهرویه مغزی

56

از نقش نقاشى پرسيد.

جواب آمد: نقش آن، طرح يك جنگل بسيار اسراراميز و در هم پيچيده است، طرح جنگلى

است كه درخت هايش آبى رنگند و بلبل در شب هاى مهتابى در آن آواز مى خواند. من

هنوز كه هنوز است نمى توانم دو نظر به آن نگاه كنم.

پرسيد: منظور از كشيدن آن طرح چه بود؟

جواب آمد: شايد مى خواستند حقیقت این دنيا را به من نشان بدهند، نشان دهند که این دنیا

حكم محراب جنگل را دارد و انسان هم در این جنگل حكم بلبل را؛ بلبلی که روح دارد،

احساساتى و عاشق است و در شب هاى مهتابى با خواندن آوازهاى سوزناك غمش را تسکین

می دهد......شايد مى خواستند به من بگويند تو كه حوا و اسرارآميزى روح و بلبل اين جنگل

ودنيا شو، و نواى ملكوت را در اين محراب به گوش همگان برسان ....شايد!

پرسید: نقش بلبل (خود) را هم در نقاشی دیدی؟

جواب آمد: بلبل را ندیدم!

پرسید: چرا؟

جواب آمد: بلبل متعلق به جنگل نیست. بلبل در شب های مهتابی و در نور مهتاب در جنگل

آواز می خواند ولی به جنگل تعلق ندارد. انسان هم با آنكه در محراب دعا مى خواند ولى

به محراب تعلق ندارد.

موضوع را عوض کرد و از هويّت حوا پرسيد.

جواب آمد: حوا يك موجود روح دار است و براى موجودات روح دار هم رحم است. حوا

را به دنيا هم تشبيه مى كنند چون دنيا براى عالم بالا حكم رحم را دارد، چشم و گوش روح