Table of Contents Table of Contents
Next Page  224 / 227 Previous Page
Information
Show Menu
Next Page 224 / 227 Previous Page
Page Background

219 ...

چنینگفت حوا

او نیسـت، گنـاه اسـت!

- چرا؟

ما كه محك نیستیم كه خلق خدا را امتحان كنیم!

غیـر از زيبايـی چهـره و رفـع حجـاب در قلـب ايـن شـاعره چـه

-

ب ـود ك ـه او را ب ـه چ ـاه انداختن ـد و ب ـر جوان ـی، زيباي ـی و عل ـم او رح ـم

نكردنــد؟

زمانـی كـه طاهـره حجـاب را از مـوی و چهـره برداشـت، حجـاب دل و

ديـده زنـان عالـم برداشـته شـد، او آينـه شـد و بهطـرف بهشـت چرخیـد

و ظالمـان، نادانـان، باحجابـان و بیحجابـان همـه و همـه خـود را در آينـه

ديدنـد، و عـدهای از وحشـت آينـه را شكسـتند تـا خـود را نبینـد!

- طاهره به چه ايمان داشت؟

او با خون خود به ظهور نور در تاريكی شهادت داد.

- چرا آنها نور را نديدند؟

نور را ديدند ولی شناسايی نكردند.

مگر امكان دارد كه انسان نور را ببیند و شناسايی نكند؟

-

ام ـكان دارد! اگ ـر حج ـاب دل ـت، مان ـع ديدن ـت ش ـود ه ـر چن ـد ك ـه در

دريـای نـور غـرق باشـی بـاز نـور را نمیبینـی! بگـذار مثالـی بزنـم... ماهـی

در آب رودخانـه غـرق نعمـت اسـت، هیـچ مانعـی در سـر راهـش نیسـت،

ماننــد آب روان اســت، میگــردد و میچرخــد، بــالا و پايیــن مــیرود،

چشــمش بهعوالــم بینهايــت زيــر آب بــاز اســت، ســنگینی آب را روی

شـانههايش حـس نمیكن ـد، اگـر هـوس دي ـدن خورشـید كن ـد ب ـالا آم ـده

و نزديـك سـطح آب شـنا میكنـد، اگـر تاريكـی طلبـد از سـطح آب پايیـن

رفتــه و بــه خزههــای زيــر دريــا میرســد، دور آنهــا طــواف میكنــد

و ب ـا موج ـودات زي ـر آب عش ـق م ـیورزد و اگ ـر بخواه ـد ش ـب مهت ـاب

را تماشــا كنــد در شــب چهــارده هنگامــی كــه مــاه تمــام اســت و قــوه

جاذب ـه م ـاه آب رودخان ـه را ب ـالا میكش ـد ب ـا آب رودخان ـه ب ـالا میآي ـد

تـا رقـص نـور مهتـاب را بـر روی امـواج آب ببینـد! هـر چنـد ماهـی غـرق

نعمــت اســت ولــی از ايــن نعمتهــای بیكــران بیخبــر اســت و روزی