132
انسانی
تر و پایدار تر هستند. اما همانطور که بحث فصل
5
نشان می
د
هد، ممکن است در واقع عکس این قضیه صادق باشد. از
آنجا که توزیع دوبارۀ منابع اقتصادی اساساً یک جریان سیاسی است (یعنی مستلزم نظام حکومتی است که قادر به تنظیم انباشت
ثروت و از بین بردن شکاف مفرط اقتصادی باشد)، به همین اندازه قابل قبول است که بگوئیم تغییر ساخت
اری عالم سیاست شرط
اولیۀ اصلاح معنادار اجتماعی است. همانطور که با تفصیل بیشتری در فصل
5
بیان شده، این دقیقاً تحلیلی است که جامعۀ بهائی
ارائه می
دهد.
64
«
نژاد پرستی زیست
محیطی
»
و سایر صور روال
ها وسیاست
های محیطی تبعیض
آمیز پدیده
هائی هستند که به خوبی مستند
شده
اند. برای نمونه مراجعه کنید به:
Heiman,
Race, Waste and Class
; Nordquist,
Environmental Racism
; Petrikin,
Environmental
Justice
; and Bullard,
Confronting Environmental Racism
.
65
این نظریه از سوی
کمیسیون
و زیست محیط جهانی
توسع
ۀ
سازمان ملل در گزارش
آیند
ۀ
مشترک
ما
Our Common
Future
به نحو مؤثری بیان شده است.
66
برای نمونه مراجعه کنید به:
Dycus,
National Defense and the Environment
; Richardson,
Effects of War on the
Environment
; Käkönen,
Green Security
; McKinnon,
Tides of War
; Mirsche, ‘The Earth as
Peace Teacher’; and Westing,
Environmental Hazards of War.
67
برای نمونه مراجعه کنید به:
Bennett,
Greenwar
; DeBardeleben and Hannigan,
Environmental Security
; Käkönen,
Green
Security
; and Käkönen,
Environmental Conflict
.
68
برای نمونه مراجعه کنید به:
Walker,
Security, Sovereignty and theChallenge of World Politics
; Green,
Military Implications
of Global Warming
; Lowi and Shaw,
Environment and Security
; Morris,
Water Scarcity and
Security Concerns in the Middle East
; Myers,
Ultimate Security
; and the US Department of
Defense,
Defense Performance
.
69
این به آن معنا نیست که روال
های خصمانۀ سیاسی هدف اصلی انتقادهای زیست
محیطی هستند. انتقاد از فرهنگ مصرفی،
توسعه طلبی اقتصادی، عقل گرائی فن آورانه / ابزاری و مانند آن معمولاً از علائق اصلی طرفداران محیط زیست هس
تند. بعلاوه،
بسیاری از طرفداران محیط زیست آشکارا به شکل
های مختلف سیاست
های خصمانه رو آورده
اند، از سازمان
دهی حزب
های محیط
زیستی(مانند سبزها
the Greens
) گرفته تا اعتراضات، عدم اطاعت مدنی و حتی خرابکاری صنعتی. از سوی دیگر، بسیاری
از عناصر دیدگاه بوم
شناس
انه که در بالا مطرح شداز انتقاد از خصومت
گرائی پشتیبانی می
کنند و چنین انتقاد هائی کم
کم بطور
رسمی و غیررسمی از سوی طرفداران محیط زیست مطرح می
شود.
71
جدائی
ناپذیری این مباحث از سوی بسیاری از نویسندگان مورد بررسی قرار گرفته است. برای نمونه مراجعه کنید به
:
Porritt,
Seeing Green
; Milbrath, ‘Making Connections’; Spretnak and Capra,
Green Politics
;
Shabecoff,
New Name for Peace
; Walker,
Peace, Environment and Development
; Köchler,
Green Dialogue for an Alternative World Order
; Newcombe,
Further Reflections on Peace
;
Nordland,
Project for Ecological and Cooperative Education
; Boggs, Shuman and Sweig
,
Conditions of Peace
; and George,
Peace and the Ecological Ethic
.
71
توجه به این نکته نیز جالب است که در حالی که صلح سبز
Greenpeace
و بسیاری از سازمان
های هم فکر آن اهداف
دوگانۀ صلح و پایداری زیست محیطی را پی
گیری می
کنند، باز هم اغلب در این پی
گیری از ابزارهای مقابله استقاده می
کنند
(هرچند عموماً بدون خشونت). در واقع هنوز به نظر می
رسد حتی در میان فعالان محیط زیست که به آرمانهای صلح
و هماهنگی
در روابط اجتماعی معترفند، بسیاری نمی
توانند در پی
گیری اهداف خود از روش
های خصمانه فراتر بروند(مراجعه کنید به بحث
دربارۀ عمل گرائی اجتماعی در فصل
3.)
72
Porritt,
Seeing Green
, p. xiii
73
برای نمونه مراجعه کنید به مجموعه مقالات اکوفمینیستی که از سوی وارن
Warren
جمع آوری شده است در:
Warren,
Ecofeminism and Ecological Feminist Philosophies
.
74
Kelly, ‘Women and Power’, pp. 114, 118–19
75
برای نمونه مراجعه کنید به مرور کلی آثار مربوط به ارتباط
بین افراد و برخورد از سوی ویلموت
Wilmot
و هاکر
Hocker
در:
Interpersonal Conflict
76
Tannen,
The Argument Culture
, p. 84
77
در همان، صص
، تنن 38 -4
Tannen
دست کم بخشی از آن را به نفوذی نسبت می
دهد که الگوهای
خصمانه «
ی »
گفتارهای عمومی در گفتگوهای شخصی دارند. این طور که تنن می نویسد:
«
مردم نه تنها افکار ونظراتی را که می خوانند یا
می
شنوند، بلکه رویکردها، لحن ها و حتی جمله بندی
ها را یاد می
گیرند... گفتار ه
ای عمومی به گفتگوهای شخصی و ذهن
اشخاص راه پیدا می
کند، گفتارهای عمومی
آلگوئی را برای گفتگوهای شخصی فراهم می
کند. مردم ازآنچه می
شنوند عبارات،
افکار و رویکردها را می
آموزند وطوری آنها را تکرارمی
کنند که گوئی از خودشان است، تکرار می
کنند چون مال آنها
شده
تاس
».
78
این عبارت از تحلیل مقایسه
ای دیوئی
Dewey
و هابر ماز
Habermas
در
Filson, ‘Cooperative Inquiry’
گرفته
شده است.




