Next Page  35 / 39 Previous Page
Information
Show Menu
Next Page 35 / 39 Previous Page
Page Background

35

بهاءالله

انگلستان و دیگر

کشورها

را دعوت به صلح و خلع سلاح

عمومی می نمای

د تا

آنکه

هیچ

کشوری نتواند بر هیچ کشور

ی

تجاوز نماید.

شیوه عبدالبها در این باره شیوه کلی

رویکرد ب

ه سیاست در تعالیم

بهائی

است. عبدالبها در این

مورد اصلی را که پدر بزرگوارش

بهاءالله

بکار برد تکرار می نماید. در نوشته های

بهاءالله

می

بینیم

که مفهوم سنتی

لسل ا

طان ظل الله

کاملا تع

بیر مجدد ومترقی می گرد

د. به این معنی که در

گذشته این جمله که سلطان سایه خداست به این معنا بود که سلطان

ره

چه که بکند مشروع است

زیرا سایه خداست. اما

بهاءالله

که بر لزوم دمکراسی و عدالت تاکید نمود این سمبل مورد علاقه

زمامداران سیاسی را بک

ار می برد تا ان را تعبیری رهایی بخش و دمکراتیک نماید و بدین ترتیب

با استفاده از ادعای

خود

حاکم لزوم رعایت عدالت توسط

او

را گوشزد

ن

ماید. در نتیجه اگر چ

ه

ظاهرا

زبان تشریفاتی

بکار می رود

ولی در عمل وسیله ای است که او را وادارنماید که از ظلم

احتراز کند و بر طب

ق منافع عمومی و نه منافع خ

صوصی

رفتار نماید. بیان

بهاءالله

این است که

سلطان سایه خداست و این به این معناست که

سلطان راستین کسی است که سیاستش

همانند سیاست

خداست یعنی بمانند سایه خدا عمل می کند. اما

بهاءالله

توضیح می دهد که خداوند با همه مهربان

است و عادل و

دادگر است و بارانش بر همه می بارد ونه به یک گروه بخصوص با یک عقیده

دینی

مشخص

یا یک قومیت خاص یا یک طب

قه مخصوص.

آنچه

که الهی است عمومیست

و هر

آنچه

که خصوص

ی است غیر الهی است. به عنوان مثال

بهاءالله

به زمامدار ایران

ناصرالدین شاه

ن

امه می نویسد و با زبان حکم

ت اورا به عدل می خواند و این کار را با استفاده از همان سمبل

انجام می دهد بدون

آنکه

به

پادشاه

اهانت نماید:

ملک عادل ظل الله است در ارض باید کل در سایه عدلش ماوی گیرند و در ظل فضلش بیاسایند.

این مقام تخصیص و تحدید نیست که مخصوص به بعضی دون بعضی شود چه که ظل

از مظل

حاکی است."

15

بنابراین

بهاءالله

و عبد

البها در زمان خود با هر حاکمی به

زبان حکمت اندرز عدالت می دادند و

در برخی موارد این کار را با زبانی تشریفاتی که در ان موقع هنجار چیره بود و توسط همگان

رعایت می شد انجام می دادند به این ترتیب که بطور تشریفاتی احترا

م به حاکم را رعایت می

کردند و سمبلها و شعارهایی را که خود حاکم برای توجیه خود بکار می برد مورد استفا

ده قرار

می دادند تا

آنکه

او را م

جبور کنند که در عمل هم با عدالت رفتار کند.

در واقع همانگو

ن

ه که