113 ...
چنینگفت حوا
جري ـان پی ـدا كن ـد. انقب ـاض ي ـك حرك ـت طبیع ـی در عال ـم خلق ـت نیس ـت
چــون باعــث جدايــی و دوری میگــردد، و در بــدن انســان هــم انقبــاض
باعـث جداشـدن سـلولها از عضوهـای بـدن و آشـفتگی در بـدن انسـان شـده
و ي ـك بیمـاری جدي ـد درپ ـی دارد، در حال ـی انبسـاط مواف ـق حركـت اولی ـه
كائنـات اسـت و در بـدن انسـان هـم جـا بـرای رشـد سـلولها بـاز میكنـد تـا
بخاطـر تنگـی جـا از عضـوی كـه بـهآن متعلـق هسـتند جـدا نشـوند! پـس اگـر
ش ـفا طل ـب میكن ـی باي ـد اول از هم ـه از سلس ـله اعصاب ـت مواظب ـت كن ـی،
و شـفای سلسـله اعصـاب هـم ارتبـاط بسـیار نزديكـی بـا شـرايط روح دارد!
- حال دوايی برای شفای روح و جسم تجويز كن!
مـن نـه طبیـب جسـمم و نـه پزشـک روح، ولـی میدانـم كـه چگونـه امـراض
روحانـی روی جسـم و امـراض جسـمانی روی روح انسـان اثـر میگذارد...اگـر
هـم دارويـی تجويـز کنـم امـكان دارد كـه مـرا خرافاتـی بنامـی!
اگر به شفايت ايمان داری چرا بايد از حرف من بترسی؟
-
از حرف تو نمیترسم، از خود میترسم!
- چرا؟
شـفا دادن كار هـر كسـی نیسـت، نیـت بايـد بسـیار پـاك باشـد و شـخص
شـفا دهنـده هـم بايـد نتیجـه درمانـش را بخـدا واگـذار كنـد، چـون و چـرا
نكنـد و مريـض هـم بايـد بـه شـفا دهنـده اطمینـان كامـل داشـته باشـد!
من بهتو اطمینان كامل دارم و شفا میطلبم!
-
ب ـرای ش ـفا دادن مري ـض، چ ـه مري ـض جس ـمانی و چ ـه روحان ـی، اول از
همـه دعـا بخـوان تـا نیـت تـو از هـر ادعايـی پـاك و مطهـر شـود تـا خـدا
بتوانـد تـورا در آن لحظـه واسـطه شـفای جسـمانی و روحانـی مريضـی قرار
دهـد، بعـد حبههـای قنـد را آب حـل كـن و در حیـن بهـم زدن دعـا بخـوان
تـا عطـر كلمـات الهـی در هوايـی كـه از آن نفـس میكشـی پخـش شـود،
همانطـور كـه میدانـی آب و شـكر هـر دو از عناصـر اصلـی خـون هسـتند
و بس ـرعت ج ـذب خ ـون میش ـوند، و بع ـد ب ـه ش ـربت قن ـد چن ـد قط ـره
گاب اضافـه كـن، گاب عطـر عشـق تـو بـه مريـض اسـت و بعـد شـربت
را بـه مريـض داده بنوشـد، تـا شـربت بهدعـا و اسـم حـق معطـر شـده بـا