215 / 227
210
چنینگفت حوا...
آنهـا وحـدت نـور ‹صاحـب زمـان› را بـا انـوار ‹ صاحـب قلـوب› زيـارت
كرد ند !
- چگونه نور زمان را به قلبم بكشانم؟
از طريـق نمـاز! چـون نمـاز از واجبـات اسـت. همانطـور کـه گـردش زمیـن
دور خورشـید واجـب اسـت نمـاز هـم از واجب ـات اسـت، از طري ـق ادای
نم ـاز اس ـت ک ـه ان ـوار ب ـه قل ـوب تاري ـک میتاب ـد... نم ـاز را خداون ـد از
واجبـات کـرد تـا در شـبانه روز چنديـن بـار انـوار حـق بـه قلـوب بتابنـد...
در ســاعات مشــخصی نمــاز میخوانــی، ســاعاتی كــه زمیــن در زاويــه
بخصوصـی در مقاب ـل ن ـور خورشـید ق ـرار گرفت ـه و ي ـا ن ـور خورشـید از
زاويـه مخصوصـی بـر قلـب و سـر نمازگـزار میتابـد تـا نمـاز گـزار بتوانـد
بـا ادای نمـاز و در نـور زمـان بـا محبـوب خـود ارتبـاط بـر قـرار کنـد!
از زاويه مخصوص برايم بگو!
-
فقط خدا میداند که آن زاويه چه زاويه ايست، فقط خدا میداند!
***
عطر ارواح!
- چگونـه ادعـا میكنـی كـه ارواح عطردارنـد، در حالـی نمیتوانـی
آنرا ب ـا عل ـم ثاب ـت كن ـی!
...
- چرا جواب نمیدهی؟
داشتم در اطاقم گلهای گلدان را عوض میكردم!
آيا عوض كردن گلها واجبتر از سؤال من بود؟
-
بهمان اندازه مهم بود!
- سؤالم را پس میگیرم!
صبر كن تا بدانی چرا!
- چرا؟
گل ـدان گله ـای لیل ـی ك ـه عط ـر بس ـیار خوش ـبويی داش ـتند را از اطاق ـم