![Show Menu](styles/mobile-menu.png)
![Page Background](./../common/page-substrates/page0049.png)
نقره داغ
مهرویه مغزی
49
سئوال كننده دوباره از يك شاخه؛ بشاخه ديگرى پريد و پرسيد: جام طلب را كه به دستت
داد؟
و جوابگو در پاسخ گفت: خداوند در روز ازل جام طلب را به دست بندگانش داد تا از آن
بنوشند و او را بيابند.
پرسيد: زبان و قلم را كه به تو داد؟
جواب آمد: زبان و قلم را هم خدا به من داد تا شرح اسفار روحانى را بنويسم، و از من خواست
كه قلب را با زبان و قلمم يكى كنم.
پرسيد: چرا؟
در جواب گفت: آتش اطمينان در قلب من مى سوزد و حال گرمايش به زبان و قلم من مى
رسد. اگر قلب را با زبان و قلمم يكى نكنم؛ چگونه در مدحش بنويسم و يا سخن برانم؟!!
پرسيد: نقشه را از كجا آوردی؟ چه كسى نقشه را به تو داد؟
در جواب گفت: هر پيامبرى كه از طرف خدا مى آید براى بندگان خدا يك نقشه جديد
الهى به ارمغان مى آورد و راه راست را به انسان نشان مى دهد تا انسان از راه هاى كوتاهتر،
آسانتر و روشن تَر به آتش اطمينان، كه در قلب خود انسان مى سوزد، رسيده وشك نكند!
پرسيد: مثالى از گرماى آتش اطمينان بزن تا روشن شوم .
.......
سئوالش را دوباره تكرار كرد.
جواب آمد: شبى دلم روشن و از دنيا و هر چه در آن مى گذشت منقطع بود. درآن شب به
قلبم آمد نقشى روى بوم نقاشى بكشم. در آن شب بوم نقاشى را روى چهارپايه اى گذاشتم