Next Page  41 / 206 Previous Page
Information
Show Menu
Next Page 41 / 206 Previous Page
Page Background

38

است خصمانه

که

برابری « آن ۀ مشخص

ارزی (هم » قدرت

این در ای ه هست

مورد)

،د باش می

مشخص

این غیر در که ای ه

صورت

ای ه مشخص

مطلوب

با . رفت می شمار به

ۀجلو این حال این

ۀ خصمان

برابری

بشری های ه تود قدرت

نگه ظریف توازن یک در را

است داشته

هم بر ا گر که

بخورد،

د توان می

به منجر

نابودی

حال عین در و گردد متقابل

بار

جاری های ه هزین عظیم

نظامی

های ه تود های هشان بر را

می ی کارگر

اندازد

که

زندگیشان

است خطر معرض در آن جانب از ا ًدائم

های هجلو این نظر این از .

ۀ خصمان

برابری

به را ما تنها نه

نابودی

بلکه ،کند می تهدید

تضعیف

را ما

تضمین

خط .ید نما می

مشی

MAD

از که

بسیاری

ۀ نتیج جهات

بدیهی

ساختارجغرافیائی

سیاسی

ای ه خصمان

است

که

برابری

نسبی

توانائی

ای ه هست

همین به د توان می ،درو می شمار به آن ۀ مشخص

منوال

بیانگر

تضمین «

تضعیف

» متقابل

i

. باشد نیز

نشان مثال چند این که همانطور

بالا طرح ، دهد می

لغات ۀ گنجین

را ای ه گسترد

ما برای

به آن با تا دساز می فراهم

قدرت روابط ۀ دربار روشنی

و تفکر

این . کنیم صحبت

به روابط این دادن نشان با ، واقع در و دهد می ما به قدرت روابط از تری مفید ۀ نقش طرح

بعدی دو صورت

معنای به د توان می ،

روابط »ۀ نقش« سازد قادر را ما کلمه واقعی

مختلف

نسبت را قدرت

دو به

محور

خصومت/

تعاون

و

برابری/

نابرابری

بکشیم

شکل مانند ،

زیر:

برابری

تعاون

گرائی

توان

دهی

متقابل

قدرت نازتو

گرائی خصم

توان

دهی

دستیاری

روی قدرت

نابرابری

ابعاد -4 شکل

ارتباطی

و

توزیعی

قدرت

i

Mutually Assured Disempowerment